آدم های اول صبح را دوست دارم
آدم های اول صبح را دوست دارم!
همان ها که با لباسِ گرمکن و با نانِ سنگکِ داغ و تازه یِ تویِ دستِ شان ، با خستگیِ دلچسبِ بعدِ ورزشِ صبحگاهی ،به خانه بر می گردند!
دو نفره هایی که با چشم هایِ پف کرده ، از بی خوابی هایِ دیشب شان می گویند،
آنهایی که اول صبح آنقدر انرژی دارند که ساعتها درباره ی آینده حرف می زنند،
دونفر را دیدم که با لذت، بستنی شکلاتیِ برجی، لیس می زدند ، آنقدر که حالشان خوب بود
و از همه بهتر
کسی که بود که از کنارم گذشت
تنهای تنها بود
و به طرز شعف انگیز و زیبایی
لب و چشم هایش با هم می خندید
به گمانم اول صبح
از "او" که باید
صبح بخیرش را شنیده بود!
همان ها که با لباسِ گرمکن و با نانِ سنگکِ داغ و تازه یِ تویِ دستِ شان ، با خستگیِ دلچسبِ بعدِ ورزشِ صبحگاهی ،به خانه بر می گردند!
دو نفره هایی که با چشم هایِ پف کرده ، از بی خوابی هایِ دیشب شان می گویند،
آنهایی که اول صبح آنقدر انرژی دارند که ساعتها درباره ی آینده حرف می زنند،
دونفر را دیدم که با لذت، بستنی شکلاتیِ برجی، لیس می زدند ، آنقدر که حالشان خوب بود
و از همه بهتر
کسی که بود که از کنارم گذشت
تنهای تنها بود
و به طرز شعف انگیز و زیبایی
لب و چشم هایش با هم می خندید
به گمانم اول صبح
از "او" که باید
صبح بخیرش را شنیده بود!
- ۷۴۴
- ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط