عمر علی شاعر اهل سلیمانیه
استاد "عمر علی" (به کُردی: عومهر عهلی)، شاعر و نویسندهی کُرد، زادهی ۱ ژوییه ۱۹۷۰ میلادی در سلیمانیه اقلیم کردستان است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
هر صبح،
به یادت،
چشم به افق میدوزم و
برای آزادی در روز پیشرو
برای شرق کُردستان و
چهار پارچهی کُردستانم
سرودی اتحاد میخوانم.
(۲)
برگها به پرواز در آمدند
از شاخههای بلند
با شادی به رقص افتادند
در مرگ خود
در میان وزش باد
به رنگ سرخ گل
حنابندان خزان را جشن گرفتند
برای بهار در راه مانده.
(۳)
خوبی، نیکترین راه و روش است،
در پیشگاه پروردگار!
نه سجده گذاشتن به دروغ و پر از معصیت.
اگر خواهان شیرینی بهشتی،
راست کردار باش و در راه راست قدم بردار.
(۴)
من کُردستانم
برگی بیشاخه و
شاخەای بیتنه و
تنهای بیریشه و
ریشهای بیخاک و
خاکی بینقشه و
نقشهای بیمرز و
مرزی بیمرز...
اما همچون آرارات، پیرمگرون و دالاهو
همچون قندیل بلند و محکم ایستادهام
همچون خورشید در مصاف با تاریکیها
سرود "من یک کُردم" را سر میدهم.
(۵)
باران بیا تا که آتش درونم،
زیر نم نم قطراتت خاموش شود.
میدانم که زمان آمدنت است،
اما هنوز آزرده خاطری
عیب ندارد!
بیا و نمنمک بر بیابان خشک سرزمینم فرود آی
صبر پاییز به سر آمده و زردی و پژمردگی بەبار میآورد
تو کماکان نیامدی و شهر و دە و زمینهای کشاورزی
و خطوط زمینهای شخم زده خشک شدهاند،
و مشتاقانه منتظرند، برای قطرات باران مهربانی...
(۶)
پاییز با گریههای مادرانهاش
گرد و غبار درختان را میزداید.
شعر: #عمر_علی
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی
◇ نمونهی شعر:
(۱)
هر صبح،
به یادت،
چشم به افق میدوزم و
برای آزادی در روز پیشرو
برای شرق کُردستان و
چهار پارچهی کُردستانم
سرودی اتحاد میخوانم.
(۲)
برگها به پرواز در آمدند
از شاخههای بلند
با شادی به رقص افتادند
در مرگ خود
در میان وزش باد
به رنگ سرخ گل
حنابندان خزان را جشن گرفتند
برای بهار در راه مانده.
(۳)
خوبی، نیکترین راه و روش است،
در پیشگاه پروردگار!
نه سجده گذاشتن به دروغ و پر از معصیت.
اگر خواهان شیرینی بهشتی،
راست کردار باش و در راه راست قدم بردار.
(۴)
من کُردستانم
برگی بیشاخه و
شاخەای بیتنه و
تنهای بیریشه و
ریشهای بیخاک و
خاکی بینقشه و
نقشهای بیمرز و
مرزی بیمرز...
اما همچون آرارات، پیرمگرون و دالاهو
همچون قندیل بلند و محکم ایستادهام
همچون خورشید در مصاف با تاریکیها
سرود "من یک کُردم" را سر میدهم.
(۵)
باران بیا تا که آتش درونم،
زیر نم نم قطراتت خاموش شود.
میدانم که زمان آمدنت است،
اما هنوز آزرده خاطری
عیب ندارد!
بیا و نمنمک بر بیابان خشک سرزمینم فرود آی
صبر پاییز به سر آمده و زردی و پژمردگی بەبار میآورد
تو کماکان نیامدی و شهر و دە و زمینهای کشاورزی
و خطوط زمینهای شخم زده خشک شدهاند،
و مشتاقانه منتظرند، برای قطرات باران مهربانی...
(۶)
پاییز با گریههای مادرانهاش
گرد و غبار درختان را میزداید.
شعر: #عمر_علی
برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی
۱۱۹
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.