باید مال من باشی
باید مال من باشی
پارت 6 😶😐
+ بعد معاینه ی دکتر +
اقای کیم فشار زیادی بهشون وارد شده
و بی هوش شدن . باید استراحت کنن و تا حد امکان تو ارامش باشن 😊
+ ته ویو +
ذهن ته = چی؟ فشار زیاد؟
به من چیزی چرا نگفته؟
شاید به خاطر اون مزاحم شده 😠
تو همین فکرا بودم که متوجه رفتن دکتر نشده بودم 😶
+ ا.ت +
توی جای سیاه الان چیکار میکنم؟ ( ا.ت داره چیزایی میبینه و الان داد زد 😐 دیگه نمیدونم چطوری بهتون توضیح بدم که چی به چیه 😐)
که یه صدایی اومد :
صدا = تو باید 1 راه انتخاب کنی
راه اولت ( یدونه نور سفید و باغ قشنگ بود )
راه دومت ( صدای گریه ی یه نفر )
صدا = خب انتخاب کن 😊
ا.ت = فک.... کنم....... دومی
دوس ندارم ببینم کسی گریه میکنه 😖
صدا = افرین 😊 باشه 😇
که از اونجا پرت شدی به طرف راه دوم 😶
+ ته ویو +
ناراحت بودم ناخوداگاه اشک میریختم دیدم ا.ت داره تکون میخوره زود خودمو جمع و جور کردم که نبینه ناراحتم 🙂
که چشاشو باز کرد
ا.ت = من... کجام؟
ته = تو تختم 😁
ا.ت = چی شد؟
ته = بی هوش شدی 😕
ا.ت = خب بعدش؟
ته = خب بعدش تو رو اوردم خونم و دکتر شخصیم را اوردم معاینت کرد همین 😐
ا.ت = مدرسه چی؟
ته = نگران اون نباش به بابام زنگ میزنم میگم 😐
ا.ت = من گرسنمه 😕
ته = ا.ت پر خور 😆
ا.ت = یاااااااااااااااااا
ته = باشه باشه 🤪
ا.ت = وایسا....... میگم میشه برم خونم؟
ته = نه 😐
ا.ت = اخه......
ته = نه ا.ت
ا.ت = اووووووووووووووف
+ 2 روز بعد+
ته خیلی ازم مواظب بود ولی کار هایی میکرد که از درس عقب نمونم 😐 بنظرم خیلی پسر خوبیه( تازه کشف کردی ) یجورایی بهش حس دارم ولی مطمعن نیستم 😐
ته = سلام
ا.ت = .......
ته = قهری؟
ا.ت = اره 😐
ته = خب چرا؟
ا.ت = چون 2 روزه نذاشتی برم بیرون 😕
ته = اووووووووووووووف باشه حاضر شو بریم بیرون
ا.ت = عالی جناب محترم من فقط همین یونیفرم رو دارم 😐
ته = از لباسای من بپوش 😀
ا.ت = 😐خدایا خودت ببین چه کار میکنی 😐
خدا / من = هیچی برو سر داستانت 🤪
رفتم لباس برداشتم 😐
یه هودی مشکی و یه شلوار سیاه 😐
خیلی بزرگ بودن 😅 مجبور بودم شلوارو با دستم نگه دارم 😐
ته = اوووو کوچولو خانم خیلی خوشگل شدیا با لباسام 😆
ا.ت = بخند بخند 😐 شلوارت خیلی بزرگه 😐
ته = خب من چیکار کنم 😂
ا.ت = برو بیرون یه شلوار برام بخر بیار 😐
ته = امر دیگه؟
ا.ت = مسخره نکن ته 😐
ته = باشه باشه 🤪
ته رفت یه لباس و شلوار سیاه و نقره ای خرید و برات اورد 😐( ما اون شانسو نداریم که )
رفتی پوشیدی خیلی بهت میومد
رفتین بیرون که........
بمونید خماری 😐
خب خب خب
شرط ها
17 لایک
7 کامنت
نظر هم بدین 🫂😊
پارت 6 😶😐
+ بعد معاینه ی دکتر +
اقای کیم فشار زیادی بهشون وارد شده
و بی هوش شدن . باید استراحت کنن و تا حد امکان تو ارامش باشن 😊
+ ته ویو +
ذهن ته = چی؟ فشار زیاد؟
به من چیزی چرا نگفته؟
شاید به خاطر اون مزاحم شده 😠
تو همین فکرا بودم که متوجه رفتن دکتر نشده بودم 😶
+ ا.ت +
توی جای سیاه الان چیکار میکنم؟ ( ا.ت داره چیزایی میبینه و الان داد زد 😐 دیگه نمیدونم چطوری بهتون توضیح بدم که چی به چیه 😐)
که یه صدایی اومد :
صدا = تو باید 1 راه انتخاب کنی
راه اولت ( یدونه نور سفید و باغ قشنگ بود )
راه دومت ( صدای گریه ی یه نفر )
صدا = خب انتخاب کن 😊
ا.ت = فک.... کنم....... دومی
دوس ندارم ببینم کسی گریه میکنه 😖
صدا = افرین 😊 باشه 😇
که از اونجا پرت شدی به طرف راه دوم 😶
+ ته ویو +
ناراحت بودم ناخوداگاه اشک میریختم دیدم ا.ت داره تکون میخوره زود خودمو جمع و جور کردم که نبینه ناراحتم 🙂
که چشاشو باز کرد
ا.ت = من... کجام؟
ته = تو تختم 😁
ا.ت = چی شد؟
ته = بی هوش شدی 😕
ا.ت = خب بعدش؟
ته = خب بعدش تو رو اوردم خونم و دکتر شخصیم را اوردم معاینت کرد همین 😐
ا.ت = مدرسه چی؟
ته = نگران اون نباش به بابام زنگ میزنم میگم 😐
ا.ت = من گرسنمه 😕
ته = ا.ت پر خور 😆
ا.ت = یاااااااااااااااااا
ته = باشه باشه 🤪
ا.ت = وایسا....... میگم میشه برم خونم؟
ته = نه 😐
ا.ت = اخه......
ته = نه ا.ت
ا.ت = اووووووووووووووف
+ 2 روز بعد+
ته خیلی ازم مواظب بود ولی کار هایی میکرد که از درس عقب نمونم 😐 بنظرم خیلی پسر خوبیه( تازه کشف کردی ) یجورایی بهش حس دارم ولی مطمعن نیستم 😐
ته = سلام
ا.ت = .......
ته = قهری؟
ا.ت = اره 😐
ته = خب چرا؟
ا.ت = چون 2 روزه نذاشتی برم بیرون 😕
ته = اووووووووووووووف باشه حاضر شو بریم بیرون
ا.ت = عالی جناب محترم من فقط همین یونیفرم رو دارم 😐
ته = از لباسای من بپوش 😀
ا.ت = 😐خدایا خودت ببین چه کار میکنی 😐
خدا / من = هیچی برو سر داستانت 🤪
رفتم لباس برداشتم 😐
یه هودی مشکی و یه شلوار سیاه 😐
خیلی بزرگ بودن 😅 مجبور بودم شلوارو با دستم نگه دارم 😐
ته = اوووو کوچولو خانم خیلی خوشگل شدیا با لباسام 😆
ا.ت = بخند بخند 😐 شلوارت خیلی بزرگه 😐
ته = خب من چیکار کنم 😂
ا.ت = برو بیرون یه شلوار برام بخر بیار 😐
ته = امر دیگه؟
ا.ت = مسخره نکن ته 😐
ته = باشه باشه 🤪
ته رفت یه لباس و شلوار سیاه و نقره ای خرید و برات اورد 😐( ما اون شانسو نداریم که )
رفتی پوشیدی خیلی بهت میومد
رفتین بیرون که........
بمونید خماری 😐
خب خب خب
شرط ها
17 لایک
7 کامنت
نظر هم بدین 🫂😊
۲۹.۲k
۲۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.