صد دانه یاقوت دسته به دسته

❣ صد دانه یاقوت دسته به دسته ...
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم

تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم

اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد

حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد

چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد

اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
دیدگاه ها (۳)

من مدیونم ؛به همه ے آنهایے ڪه به اعتمادم خیانت ڪردند و به من...

ساده ڪه باشی ...آدمهاخیلی زود دوستت میشوندو تو خیلی دیر میفه...

من اناری را، می‌کنم دانهبه دل می‌گویم:خوب بود این مردم،دانه‌...

‌مثل یک گلدان ، می دهم گوش به موسیقی روییدن.. مثل زنبیل پر ا...

آیدل من ( در خواستی )پارت ۲۳شوگا: آره .. شماها دنبال چی هستی...

ندیمه عمارت

سرزمین با شکوه نگهبان آتش پارت۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط