خیلی وقتا همه چیو تو خودم ریختم ،
خیلی وقتا همه چیو تو خودم ریختم ،
همش به خودم گفتم اینم میگذره ، درست میشه ، بلاخره تموم میشه ، هیچی نگفتم . . . فراموش کردم.
داغون میشدم ، اون روزا هیچکس نمیدونست که چی داره به من میگذره
شب ها انقدر گریه میکردم تا بدون اینکه متوجه بشم خوابم میبرد . . .
و باز صبح که میشد لبخند میزدم . . جوری که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده !
تموم ناراحتیامو درونم ریختم و نذاشتم هیچکس متوجه بشه، نیاز داشتم فریاد بزنم ،
خیلی حرف ها تو دلم موند که بزنم و هیچوقت نزدم
دفنشون کردم !
اما همین باعث شد خیلی به خودم اسیب بزنم .
و خیلی میترسم از روزی که دیگه تحمل نداشته باشم .
من خودم خودم رو نابود کردم !
و در آخر منم احساسات دارم، اما بنظر میرسه آدما اینو فراموش کردن ..
𝐄𝐧𝐝
همش به خودم گفتم اینم میگذره ، درست میشه ، بلاخره تموم میشه ، هیچی نگفتم . . . فراموش کردم.
داغون میشدم ، اون روزا هیچکس نمیدونست که چی داره به من میگذره
شب ها انقدر گریه میکردم تا بدون اینکه متوجه بشم خوابم میبرد . . .
و باز صبح که میشد لبخند میزدم . . جوری که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده !
تموم ناراحتیامو درونم ریختم و نذاشتم هیچکس متوجه بشه، نیاز داشتم فریاد بزنم ،
خیلی حرف ها تو دلم موند که بزنم و هیچوقت نزدم
دفنشون کردم !
اما همین باعث شد خیلی به خودم اسیب بزنم .
و خیلی میترسم از روزی که دیگه تحمل نداشته باشم .
من خودم خودم رو نابود کردم !
و در آخر منم احساسات دارم، اما بنظر میرسه آدما اینو فراموش کردن ..
𝐄𝐧𝐝
۱۹.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۰