سخن عشق تو

سخنِ عشقِ تو
بی آنکه برآید به زبانم

رنگِ رخساره
خبر میدهد از حالِ نهانم

گاه گویم که بنالم
زِ پریشانیِ حالم

باز گویم که عیان ست
چه حاجت به بیانم؟

#سعدی
دیدگاه ها (۶)

#شعر#صبحپر کن از باده ی چشمت قدح صبح مراخود بگومن ز توسرمست...

یاد رُخسار تو را در دل نهان داریم مادر دلِ دوزخبهشت جاودان د...

بسوز ای دلکه  تا  خامی نیاید بوی دل از توکجا دیدیکه بی‌ آتشک...

مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشبنیست از شادی دیدار مَرا خواب ...

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چه بگویم به پرستار ...

جزای آن که نگفتیم شُکرِ روز وصالشب فراق نخفتیم لاجَرَم زِ خی...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط