تک پارتی در خواستی تهیونگ
تک پارتی در خواستی تهیونگ
وقتی مافیا هست و ات رو بزور دوست دخترش میکنه و خیلی خیلی حساسه روش 🔪
ات : دوباره یه روز گند دیگه شروع شد . از خودم و زندگیم متنفرم و از همه مهم تر از این متنفرم . من دیشب با تهیونگ بدرفتاری کرده بودم و بعد رفتم تو اتاق و درو روش بستم . خیلی عصبی بودم . یه دفعه درو محکم کبوند و باز کرد . مث سگ ترسیده بودم چون میدونستم می خواد چیکار کنه .
ته : پر رو شدی . نگران نباش کاری میکنم که دیگه اسمتم یادت نیاد .
ات : الان باید چه غلطی میکردم ؟ عصبی بود و از نفس های نامنظمی که بیرون میداد مشخص بود . یه گوشه از اتاق پناه گرفتم و سعی کردم هق هقامو خفه کنم .
ته : رفته بود یه گوشه وایساده بود و قشنگ معلوم بود ترسیده . آروم بهش نزدیک شدم ولی .......
ات : بهم نزدیک شد که یهو نا خوداگاه زدم زیر گریه ...
ات : تهیونگ غلط کردم توروخدا اینکارو نکن لطفا .....( با گریه و هق هق شدید )
ته : وقتی اینجوری گریه کرد خیلی حالم بد شد دلم می خواست بمیرم . یهو متوجه پاش شدم . پاش ... پاش ... آسیب دیده بود . داشت خونریزی میکرد .
تهیونگ : چه بلایی سر خودت آوردی ؟ (با داد و نگران و عصبی )
فقط گریه میکرد و هیچی نمیگفت . خودمو آروم کردم و بعد بغلش کردم ..
تهیونگ : متاسفم من زیاده روی کردم . آروم باش . چیزی نیست .
آروم تر شده بود و خوابش برد . پاش رو پانسمان کردم و بعد براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت . تصمیمی گرفتم باهاش مهربون تر باشم . اون فوق العادس . و هیچکسم نمیتونه چیزی که مال منه رو بگیره ...
پایان ♡
خیلی بد شد و اینکه این جهت فان بود واگرنه تهیونگ خیلی مهربونه و آزارش به یه مورچه هم نمیرسه این فقط برای سرگرمیه همین .
#بی_تی_اس#نامجون#جین#آر_ام#هوسوک#یونگی#جیهوپ#شوگا#جیمین#تهیونگ#وی#ته_ته#جونگکوک#کوکی#جی_کی#آرمی#بنگتن#کیپاپ#انهایپن#جی#جیک#نیکی#جونگوون#سونگهون#هیسونگ#سونو#انجین
وقتی مافیا هست و ات رو بزور دوست دخترش میکنه و خیلی خیلی حساسه روش 🔪
ات : دوباره یه روز گند دیگه شروع شد . از خودم و زندگیم متنفرم و از همه مهم تر از این متنفرم . من دیشب با تهیونگ بدرفتاری کرده بودم و بعد رفتم تو اتاق و درو روش بستم . خیلی عصبی بودم . یه دفعه درو محکم کبوند و باز کرد . مث سگ ترسیده بودم چون میدونستم می خواد چیکار کنه .
ته : پر رو شدی . نگران نباش کاری میکنم که دیگه اسمتم یادت نیاد .
ات : الان باید چه غلطی میکردم ؟ عصبی بود و از نفس های نامنظمی که بیرون میداد مشخص بود . یه گوشه از اتاق پناه گرفتم و سعی کردم هق هقامو خفه کنم .
ته : رفته بود یه گوشه وایساده بود و قشنگ معلوم بود ترسیده . آروم بهش نزدیک شدم ولی .......
ات : بهم نزدیک شد که یهو نا خوداگاه زدم زیر گریه ...
ات : تهیونگ غلط کردم توروخدا اینکارو نکن لطفا .....( با گریه و هق هق شدید )
ته : وقتی اینجوری گریه کرد خیلی حالم بد شد دلم می خواست بمیرم . یهو متوجه پاش شدم . پاش ... پاش ... آسیب دیده بود . داشت خونریزی میکرد .
تهیونگ : چه بلایی سر خودت آوردی ؟ (با داد و نگران و عصبی )
فقط گریه میکرد و هیچی نمیگفت . خودمو آروم کردم و بعد بغلش کردم ..
تهیونگ : متاسفم من زیاده روی کردم . آروم باش . چیزی نیست .
آروم تر شده بود و خوابش برد . پاش رو پانسمان کردم و بعد براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت . تصمیمی گرفتم باهاش مهربون تر باشم . اون فوق العادس . و هیچکسم نمیتونه چیزی که مال منه رو بگیره ...
پایان ♡
خیلی بد شد و اینکه این جهت فان بود واگرنه تهیونگ خیلی مهربونه و آزارش به یه مورچه هم نمیرسه این فقط برای سرگرمیه همین .
#بی_تی_اس#نامجون#جین#آر_ام#هوسوک#یونگی#جیهوپ#شوگا#جیمین#تهیونگ#وی#ته_ته#جونگکوک#کوکی#جی_کی#آرمی#بنگتن#کیپاپ#انهایپن#جی#جیک#نیکی#جونگوون#سونگهون#هیسونگ#سونو#انجین
- ۱.۴k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط