من که برایت

من کـه بــرایـت

ایــــوب شـــدم

رفتنــت را تــاب آوردم و

فقــط "ســـوختــم"

تــو هــم ابــراهیم بـاش و

با برگشتت آتــش درونــم را

"گلستـــان" کــن!
دیدگاه ها (۱۲)

قهوه می‌ریزم برایتنیستی آن سوی میزهی شکر می‌ریزمو تلخ است جا...

اذان گریه بلند است از مناره ی چشمبه روزه دار سکوتت بگو که اف...

جمعه ها دلتنگی قلبم دو چندان میشود پیش چشمم زندگی بدتر ز زند...

در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط