cold and sweet part
cold and sweet part 2
___________________________
فلش بک
( ویو فلیکس راوی )
فلیکس بعد از تموم شدن حرفش با عصبانیت از اتاقش خارج شد و به سمت بیرون رفت تا بتونه یک ذهنش رو خالی کنه اما از بارون شدیدی که داشت می اومد خبر نداشت....فقط به راهش داشت ادامه میداد که شونش خورد به شونه ی یه پسر دیگه .
* پایان فلش بک *
که یهو شونه ی هیونجین به شونه ی پسر دیگه خورد .
( ویو هیونلیکس راوی )
هر دوشون به خاطر سرعت زیادی که داشتن وقتی به هم برخورد کردن به سمت عقب پرت شدن و تعادل شون رو از دست دادن . بعد هیونجین گفت :
_ ایششش شیبال یا حواست کجا___( عصبانیت بعد مگث )
+ اوه واقعا معذرت می خوا___( مکث )
( ویو هیونلیکس راوی )
هر دوشون بعد از اینکه چشم شون به هم خورد با یک نگاه فهمیدن دنبال چه کسی نی گشتن . فلیکس دنبال کسی که کمکش کنه که مافیای کره رو پیدا کنه و هیونجین کسی که بتونه بهش اعتماد کنه تا داخل پروژه ی ywz کمک کنه . غافل از اینه بدونن کین و چیکارن.....
که بعد بیست ثانیه هیونجین حرفش رو تغییر داد و گفت :
_ ببخشید ولی می تونم بدونم اسم شما چیه ؟
+ یونگبوک ، لی یونگبوک
+ اون وقت اسم شما چیه ؟
_ من هیونجین . هوانگ هیونجین.
+ چ...چی..؟
_ چیزی شده ؟
( ویو فلیکس راوی )
بعد از شنیدن اسمش فهمید بزرگ ترین مافیای کره جلوی چشماش وایساده . سر جاش خشکش زد پاهاش سست شد.....
_ هی...اقای لی....حالت تون خوبه ؟
+ ه...ها...بل....بله...من....من خوب....خوبم....( با لکنت )
که یهو....
____________________________
😁🌷💐
___________________________
فلش بک
( ویو فلیکس راوی )
فلیکس بعد از تموم شدن حرفش با عصبانیت از اتاقش خارج شد و به سمت بیرون رفت تا بتونه یک ذهنش رو خالی کنه اما از بارون شدیدی که داشت می اومد خبر نداشت....فقط به راهش داشت ادامه میداد که شونش خورد به شونه ی یه پسر دیگه .
* پایان فلش بک *
که یهو شونه ی هیونجین به شونه ی پسر دیگه خورد .
( ویو هیونلیکس راوی )
هر دوشون به خاطر سرعت زیادی که داشتن وقتی به هم برخورد کردن به سمت عقب پرت شدن و تعادل شون رو از دست دادن . بعد هیونجین گفت :
_ ایششش شیبال یا حواست کجا___( عصبانیت بعد مگث )
+ اوه واقعا معذرت می خوا___( مکث )
( ویو هیونلیکس راوی )
هر دوشون بعد از اینکه چشم شون به هم خورد با یک نگاه فهمیدن دنبال چه کسی نی گشتن . فلیکس دنبال کسی که کمکش کنه که مافیای کره رو پیدا کنه و هیونجین کسی که بتونه بهش اعتماد کنه تا داخل پروژه ی ywz کمک کنه . غافل از اینه بدونن کین و چیکارن.....
که بعد بیست ثانیه هیونجین حرفش رو تغییر داد و گفت :
_ ببخشید ولی می تونم بدونم اسم شما چیه ؟
+ یونگبوک ، لی یونگبوک
+ اون وقت اسم شما چیه ؟
_ من هیونجین . هوانگ هیونجین.
+ چ...چی..؟
_ چیزی شده ؟
( ویو فلیکس راوی )
بعد از شنیدن اسمش فهمید بزرگ ترین مافیای کره جلوی چشماش وایساده . سر جاش خشکش زد پاهاش سست شد.....
_ هی...اقای لی....حالت تون خوبه ؟
+ ه...ها...بل....بله...من....من خوب....خوبم....( با لکنت )
که یهو....
____________________________
😁🌷💐
- ۲.۲k
- ۰۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط