قسمتی رمان اشک های شبانه:
+فکرنمیکنم یادت بیاد اونموقع خیلی بچه بودیم؛
اون روز من بخاطر تو مجبورشدم گربه ی دسو داشتنیمو
پیشکش قلدره محله کنم
من عاشق گربم بودم ولی دوچرخه ی تو خیلی برام مهم تر بود
چون اگه تودوچرخه نداشتی دیگه نمیخندیدی
هروقتم نمیخندیدی
روزمن خراب میشد
اون شب من کلی اشک ریختم
فکر میکردم
همون شب تموم میشن
ولی هنوزم شب ها گریه میکنم!
_هنوزم بخاطر گربت ؟!
+نه بخاطر اینکه
فکرمیکردم شادی من متصله به زندگیه بقیه!
اون روز من بخاطر تو مجبورشدم گربه ی دسو داشتنیمو
پیشکش قلدره محله کنم
من عاشق گربم بودم ولی دوچرخه ی تو خیلی برام مهم تر بود
چون اگه تودوچرخه نداشتی دیگه نمیخندیدی
هروقتم نمیخندیدی
روزمن خراب میشد
اون شب من کلی اشک ریختم
فکر میکردم
همون شب تموم میشن
ولی هنوزم شب ها گریه میکنم!
_هنوزم بخاطر گربت ؟!
+نه بخاطر اینکه
فکرمیکردم شادی من متصله به زندگیه بقیه!
۲.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.