پارت ۲۴

/معلومه میدونم مخصوصا اگه اونجا .. کجایی باشه که هیچکس ندونه
هر دو تاشون باهم شروع به خندیدن کردن ‌... جوری که فقط سها بشنوه گفتم
+:اینا چرا اینجوری شدن یهو
#منم نمی‌دونم
ماشین و روشن کرد و به سمت جای ناآشنایی رفت ..
/خب بگو ببینم با هوانگ هان چیکار میکنی اون که نمی‌دونست ما برای تو کار میکنیم و بهمون گفت کجایی
-:جوری رفتار نکن انگار نمیدونی می‌خوام باهاش چیکار کنم اینجوری شبیه احمقا دیده میشی
/اوه راست میگی خودم میدونم
+:درباره ی چی صحبت میکنید
/شکن....
که جونگکوک از موهای جیمین کشید و جیمینم ساکت شد
-:هیچی .. مهم نیست
+:آها باشه
نمیخواد بگه ولی من که میدونم میخواد چیکار کنه شکنجه دادنِ هوانگ هان ولی چطور میخواد اون و بکشه جوری حرف میزدن انگار راه های متفاوتی برای شکنجه دادن آدما داره ..
انقدر غرق فکر بودم که تازه متوجه نگاهِ سنگین جونگکوک شدم ..
-:عروسک کوچولو با تو هم کار دارم
+:یعنی چی
دقیقا منظورش و فهمیده بودم ولی سعی کردم جوری رفتار کنم که انگار متوجه نشدم ..
-:خودت میدونی منظورم چی بود
+:نه نمی‌دونم
بهم نزدیک تر شد که ازش فاصله گرفتم ..
-:میخوای بهت با رسم شکل نشون بدم
+:...نه
-:پس یعنی منظورم و فهمیدی که میگی نه
+:اره منظورت و فهمیدم ولی نه
-:بد شد که ولی بازم ..
از کمرم کشید و منو روی ... پاهاش گذاشت..
-:من کارم و می‌کنم
+:چیکار می‌کنی ولم کن
خواستم از روی پاهاش بلند بشم که
-:اکه دلت نمی‌خواد به فا..ک بری سرجات بمون
+:زشته ول کن توی ماشینیم جلوی این دوتا زشته
-:نه.. اصلانم زشت نیست
+:میگم ول کن
/زن داداش کاری بهش نداشته باش وگرنه ما رو نادیده میگیره همینا تو رو می....کنه
+:هیییییی .. نمیخوامم ولم من
-: انگار بدت نمیاد همین الان اینجا به فا......ک بری (ادمین امروز زیادی منحرفه 🤧)
بدون حرکت روی پاهاش موندم ..
اوففففف از این وضعیت بدم‌ میاد (ولی من خوشم میاد فرزندم 😁)
سرم و کشید و روی سین..ه اش گذاشت ...
-:یکم بخواب راه زیادِ
#هعیی خدا.. جیمین از این بچه یاد بگیر
/این بچه باید از من یاد بگیره
#چی رو از تو یاد بگیره
/جنتلمن بودن و
-:منظورت همون باز کردن در برای خانماست
#جیمین تا حالا در و برام باز کردی
/نه
#پس برو از این بچه یاد بگیر
-:بسه دیگه بزارید بچه ام بخوابه
/بچه کدوم بچه اینجا که بچه نیست مگه تو بچه داری
-:اصکل جون اینی که بغلمه رو میگم
/اون که بچه ات نیست
-:بسه کنید
/#چشم
همه شون ساکت شدن .. دلم میخواست بخوابم ولی خوابم نمی‌برد
+:کوکی
-: جونم عروسک
+:یه چیزی رو می‌دونی
-: چی رو
+:........
دیدگاه ها (۱۳)

پارت ۲۵

پارت ۲۶

پارت ۲۳

پارت ۲۲

بچه ها اومدم یه چیزی بگم من با یه سری بچه ها خیلی تو روبیک...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

یه نظری بدم؟☝️قول دیگه که این آخرین نظرم باشه😔میگم خوب می شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط