همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت

همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت
ما را چو گل دمی به سوی خود کشید و رفت

بر دفتر خیال پریشان من شبی
با کِلکِ عشق، خطّ تمنا کشید و رفت

در آسمان خاطرم آن اختر امید
دردا که چون شهاب طلایی دوید و رفت

برگو، خدای را، به دیارِ که می دمد
آن صبح کاذبی که به شامم دمید و رفت

یادِ شکیب سوزِ تو - ای آشنا - شبی
در موج عطرِ بستر من آرمید و رفت

در آفتاب لطف تو تا دیگری نشست
چون سایه عاشق تو به کنجی خزید و رفت

ترسم چو باز آیی و پرسم ز عشق خویش
گویی چو شور مستی ام از سر پرید و رفت

سیمین! اگرچه رفت و تو تنها شدی ولیک
این بس که در دلت شرری آفرید و رفت...


#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۲)

درد کشیده ازخزان پاییزبا کوله باری پراز آرزوهای الوانگمشده ا...

♥️ℒℴνℯ♥️همین که باشی و تنها نباشم همین که باشی و دوستت داشته...

از زلزله و عشق، خبر کس ندهد !آن لحظهخبر شویکه ویران شده‌ای ....

در کوچه‌ های خسته‌ این دل قدم زدیبا یک نگاه فاصله‌ ها را به‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط