خط به خط اشک نویسی مرا می خوانی

خط به خط اشک نویسی مرا می خوانی
رفتنت رفتن جان است، خودت می دانی
مثل هر بار که بستی و نرفتی، این بار
چمدان باز کن و باز بگو میمانی
هی مرا پس زدی و پیش کشیدی، نکند
پای برگشت نداری که مرا میرانی؟
به روی قالی 9 متری ما
خشک خواهد شد از این غصه که می افشانی
هرچه گفتم که بمان، فایده انگار نداشت...
رفتنت، رفتن جان است، خودت می دانی!
رضا احسان پور
دیدگاه ها (۴)

بغضی گلویم را گرفته بی صدا حالایعنی تو را کم دارد این حال و ...

هر بار به تــــــــو فکر میکنم ... چـیزی به نـبـضـم اضـافه م...

آنقَدَر با این غزلهایم هیاهو میکنمتا بدانی عاشقم، دارم تکاپو...

پیوسته است موی سیاهت به حزب باداین سرکش آخرش سر خودرا به باد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط