انتقام شیرین
part ₁₂
"بابام منو میزد" نفس نفس میزد چششو دور اتاق چرخوند و بعد دوباره رو فلیکس ثابت موند و ادامه داد"تا وقتی که تحملشو داشتم منو میزد سر مسئله های بیخود یه داداش کوچیک داشتم که همه ی زندگیم بود تموم تلاشمو براش کردم یروز تصمیمو گرفتم و فرار کردم و تنهاش گذاشتم نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده چند بار به محلی که توش زندگی میکردیم سر زدم ولی کسی نبود بخاطر همه ی اون کتکا اومدم اینجا و مسئول شکنجه شدم تا تموم دردایی که تحمل کردم رو رو سر قربانی هام خالی کنم تموم دردایی که داداشم بعد از رفتن من تحمل کرد خیلی احساس گناه میکنم که نتونستم ازش مراقبت کنم و پیداش کنم ولی توی دلم بهش قول دادم که اون مردو پیداش کنم و بزارم خود داداشم از زندگی خلاصش کنه انجامش میدم مهم نیست چقدر طول بکشه به قولم عمل میکنم پس چیزی از من به دل نگیر باشه؟" وایساد و همه ی قدرتشو توی دستاش جمع کرد و دستشو بالا برد و خواست بزنه که در باز شد و یکی داد زد"لینو بس کن" یه آدم دیگه بود اومد سمت فلیکسو شروع کرد به باز کردن دستو پاهاش لینو گفت"چان تو کی برگشتی؟" چان با حالتی عصبی گفت "این الان اهمیتی داره؟" رفت سمت فلیکسو دستشو برد و موهای فلیکسو کنار زد و گفت"حالت خوبه؟"...
ادامه دارد...
#استری_کیدز #استی #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لینو #آی_ان #هان_جیسونگ #سونگمین #چانگبین #فن_فیک #هیونلیکس
"بابام منو میزد" نفس نفس میزد چششو دور اتاق چرخوند و بعد دوباره رو فلیکس ثابت موند و ادامه داد"تا وقتی که تحملشو داشتم منو میزد سر مسئله های بیخود یه داداش کوچیک داشتم که همه ی زندگیم بود تموم تلاشمو براش کردم یروز تصمیمو گرفتم و فرار کردم و تنهاش گذاشتم نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده چند بار به محلی که توش زندگی میکردیم سر زدم ولی کسی نبود بخاطر همه ی اون کتکا اومدم اینجا و مسئول شکنجه شدم تا تموم دردایی که تحمل کردم رو رو سر قربانی هام خالی کنم تموم دردایی که داداشم بعد از رفتن من تحمل کرد خیلی احساس گناه میکنم که نتونستم ازش مراقبت کنم و پیداش کنم ولی توی دلم بهش قول دادم که اون مردو پیداش کنم و بزارم خود داداشم از زندگی خلاصش کنه انجامش میدم مهم نیست چقدر طول بکشه به قولم عمل میکنم پس چیزی از من به دل نگیر باشه؟" وایساد و همه ی قدرتشو توی دستاش جمع کرد و دستشو بالا برد و خواست بزنه که در باز شد و یکی داد زد"لینو بس کن" یه آدم دیگه بود اومد سمت فلیکسو شروع کرد به باز کردن دستو پاهاش لینو گفت"چان تو کی برگشتی؟" چان با حالتی عصبی گفت "این الان اهمیتی داره؟" رفت سمت فلیکسو دستشو برد و موهای فلیکسو کنار زد و گفت"حالت خوبه؟"...
ادامه دارد...
#استری_کیدز #استی #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لینو #آی_ان #هان_جیسونگ #سونگمین #چانگبین #فن_فیک #هیونلیکس
- ۳.۲k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط