نجاتم بده پارت ۱۵
+بله
_سلام خانم لی نارا
+خودمم
_ عاههه من تهیونگ هستم شناختید!
+بله متاسفم بابت رفتارم دارم برمیگردم! فعلا آقای کیم!
_فعلا
..........
جیمین:خب!
تهیونگ:خب؟
جیمین:چیشد؟
تهیونگ:گفت بابت رفتارم متاسفم دارم میام خونه!
یونگی:معلوم نیست چی بهش گذشته که اینجوری کرد بهر حال شاید اتفاقی براش افتاده که به راحتی با کسی صمیمی نیست یا عصبی و ساکته!
اعضا هم تایید کردن صدای کلید تو خونه پیچید نارا اومد خونه با دیدن هفتا جوجه رنگی که با زیر شلواری های چار خونه کیوت به صف بودن نتونست جلوی خودشو بگیره لبش رو گاز گرفت تا نخنده اما یا این حال لبخندی گوشه لبش شکل گرفت خودش رو جمع و جور کرد و رو به پسرا ایستاد تا کمر خم شد گفت بابت رفتارم متاسفم فکر نکنم تو دیدار اولمون رفتار خوبی باهاتون داشتم
جیهوپ:خب امید وارم مشکلتون حل شده باشه!
جین:الان ساعت نزدیک 10 هست من میرم بخوابم شمارو نمیدونم
_سلام خانم لی نارا
+خودمم
_ عاههه من تهیونگ هستم شناختید!
+بله متاسفم بابت رفتارم دارم برمیگردم! فعلا آقای کیم!
_فعلا
..........
جیمین:خب!
تهیونگ:خب؟
جیمین:چیشد؟
تهیونگ:گفت بابت رفتارم متاسفم دارم میام خونه!
یونگی:معلوم نیست چی بهش گذشته که اینجوری کرد بهر حال شاید اتفاقی براش افتاده که به راحتی با کسی صمیمی نیست یا عصبی و ساکته!
اعضا هم تایید کردن صدای کلید تو خونه پیچید نارا اومد خونه با دیدن هفتا جوجه رنگی که با زیر شلواری های چار خونه کیوت به صف بودن نتونست جلوی خودشو بگیره لبش رو گاز گرفت تا نخنده اما یا این حال لبخندی گوشه لبش شکل گرفت خودش رو جمع و جور کرد و رو به پسرا ایستاد تا کمر خم شد گفت بابت رفتارم متاسفم فکر نکنم تو دیدار اولمون رفتار خوبی باهاتون داشتم
جیهوپ:خب امید وارم مشکلتون حل شده باشه!
جین:الان ساعت نزدیک 10 هست من میرم بخوابم شمارو نمیدونم
۲.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.