مدتی ماند ولی رفت و پریشانم کرد

مدتی ماند ولی رفت و پریشانم کرد
عاشقم کرد و از این کرده پشیمانم کرد

تا که گل داد همان نسترنی که خود کاشت
تبر انداخت به باغ و بیابانم کرد

مثل یک زلزله امد همه را ریخت بهم
من چنان ارگ بمم که ویرانم کرد

شاعری تلخترین کار جهان بود وقتی
چند برگ غصه اگر بود او دیوانم کرد
#پست_جدید #عاشقانه #تکست_خاص #خاصترین #عشق #تنهایی
دیدگاه ها (۶)

نگاهی تو نکردی بر زخم قلبم کمی مرحم نذاشتی روی دردم چنان احس...

خدایا سلولی ازت ممنونم برا اینکه اگه حرفی زدم چون درست بوده ...

بعداز من

عشق من بودی ولی از دست من رفتی چه زوداتشی پر شعله بودی لیکن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط