نگاهی تو نکردی بر زخم قلبم
نگاهی تو نکردی بر زخم قلبم
کمی مرحم نذاشتی روی دردم
چنان احساس تنهایی مرا کشت
نکردی ها ولی دستان سردم
تو اگاهی به درد سینه سوزم
نشو خوشحال از اینکه بسوزم
مرا عمریست چشمم منتظر هست
نخواه عمری بر راهت چشم بدوزم
تو میدانی که از جان بی تو سیرم
اشاره گر کنی پیشت بمیرم
میان ما هزاران کوه دوریست
تو اسمانی اما من زمینم
بیا که من از این غم در گریزم
نخواه از چشم کورم اشک بریزم
به تو دلبسته ام دوری کشنده است
که من به عشق تو بس ناگزیرم
#محمدغلامی
#شمسابادی
#پست_جدید #تکست_ناب #تکست_خاص #خاصترین
کمی مرحم نذاشتی روی دردم
چنان احساس تنهایی مرا کشت
نکردی ها ولی دستان سردم
تو اگاهی به درد سینه سوزم
نشو خوشحال از اینکه بسوزم
مرا عمریست چشمم منتظر هست
نخواه عمری بر راهت چشم بدوزم
تو میدانی که از جان بی تو سیرم
اشاره گر کنی پیشت بمیرم
میان ما هزاران کوه دوریست
تو اسمانی اما من زمینم
بیا که من از این غم در گریزم
نخواه از چشم کورم اشک بریزم
به تو دلبسته ام دوری کشنده است
که من به عشق تو بس ناگزیرم
#محمدغلامی
#شمسابادی
#پست_جدید #تکست_ناب #تکست_خاص #خاصترین
۲.۹k
۲۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.