عشق مافیا p⁵
ا/ت:لیا
تهیونگ:ته
ویو لیا
لیا:جیغغغغغع
ته:جیغ نزنن گوشم رفت
هر موقع ک منو میبینی مجبوری جیغ بکشی
لیا:تو چرا هی یهویی پیدات میشه
ته:من تغریبا 1 ساعت ک اینجام
کسی ک باید جیغ بزنه منم ها ولی هرچی؟
لیا:مگ ساعت چند؟
ته:8:20(شب ها)
لیا:یعنی من 4 ساعته خوابم!؟(ماشاالله)
ته:آره خیلی میخوابی ها
لیا:چرا بیدار نکردی اف
ته:موقع خواب خیلی کیوتی
لیا:...(خجالت کشید بچم)
الان مطمئنم ک لبام مثل گوجه شده
ته:اوه اوه خجالت میکشی ک ناز تره
لیا:ایش پس کن برو بیرون بدو
ته:نمیخام
لیا:ببین تهیونگی چی نمیدونم ولی دست از سر من بردار من آر اینجا فرار میکنم مطمئن باش
ته:با آیت همه بادیگارد؟
لیا:من یه راهی پیدا میکنم
ته:ببین کوچولو تو تا ابد مال منی و نمیتونی فرار کنی اک؟
لیا:هی من کوچولو نیستم
ته:آره به خاطره همین قدت 165cm
لیا:هی تو قد منو از کجا میدونی
ته:من همه چی درباره تورو میدونم
لیا:به حریم شخصی آدم ها دخالت نمیکنن نمیدونی اینو
ته:من مافیاعم و به حریم شخصی هر کسی ک دلم بخواد دخالت میکنم اک؟
لیا:اجازشو نداری
ته:آها اون وقت کی گفته
لیا:من
ته:آره منم اینجا مثل اسکلا به حرفات گوش میدم
لیا:شاید به خاطره اینکه اسکلی(یواش میگ)
ته:چیزی گفتی
لیا:ن
ته:ببین کوچولو تا از الان کسی نتونسته با من چش تو چش شه یا حرفی رو حرفم بزنه
تو مال منی
و اینو تو یه جای مغزت بنویس
مگرنه اتفاق های بدی میافته
پاشد به سمت در رفت
لیا:عه چه اتفاق هایی میافته
تهیونگ وایساد
ته:مطمئن باش نمیخوای بدونی
و از اتاق بیرون رفت
آخه از من چی میخواست
اف از زندگی خسته شدم
پایان
ببخشید کوتاه بود
بقیش فردا میزارم
فالو
لایک
کامنت
یادتون نرهههه...♡
تهیونگ:ته
ویو لیا
لیا:جیغغغغغع
ته:جیغ نزنن گوشم رفت
هر موقع ک منو میبینی مجبوری جیغ بکشی
لیا:تو چرا هی یهویی پیدات میشه
ته:من تغریبا 1 ساعت ک اینجام
کسی ک باید جیغ بزنه منم ها ولی هرچی؟
لیا:مگ ساعت چند؟
ته:8:20(شب ها)
لیا:یعنی من 4 ساعته خوابم!؟(ماشاالله)
ته:آره خیلی میخوابی ها
لیا:چرا بیدار نکردی اف
ته:موقع خواب خیلی کیوتی
لیا:...(خجالت کشید بچم)
الان مطمئنم ک لبام مثل گوجه شده
ته:اوه اوه خجالت میکشی ک ناز تره
لیا:ایش پس کن برو بیرون بدو
ته:نمیخام
لیا:ببین تهیونگی چی نمیدونم ولی دست از سر من بردار من آر اینجا فرار میکنم مطمئن باش
ته:با آیت همه بادیگارد؟
لیا:من یه راهی پیدا میکنم
ته:ببین کوچولو تو تا ابد مال منی و نمیتونی فرار کنی اک؟
لیا:هی من کوچولو نیستم
ته:آره به خاطره همین قدت 165cm
لیا:هی تو قد منو از کجا میدونی
ته:من همه چی درباره تورو میدونم
لیا:به حریم شخصی آدم ها دخالت نمیکنن نمیدونی اینو
ته:من مافیاعم و به حریم شخصی هر کسی ک دلم بخواد دخالت میکنم اک؟
لیا:اجازشو نداری
ته:آها اون وقت کی گفته
لیا:من
ته:آره منم اینجا مثل اسکلا به حرفات گوش میدم
لیا:شاید به خاطره اینکه اسکلی(یواش میگ)
ته:چیزی گفتی
لیا:ن
ته:ببین کوچولو تا از الان کسی نتونسته با من چش تو چش شه یا حرفی رو حرفم بزنه
تو مال منی
و اینو تو یه جای مغزت بنویس
مگرنه اتفاق های بدی میافته
پاشد به سمت در رفت
لیا:عه چه اتفاق هایی میافته
تهیونگ وایساد
ته:مطمئن باش نمیخوای بدونی
و از اتاق بیرون رفت
آخه از من چی میخواست
اف از زندگی خسته شدم
پایان
ببخشید کوتاه بود
بقیش فردا میزارم
فالو
لایک
کامنت
یادتون نرهههه...♡
۸.۳k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.