وقتی خدا از پشت

وقتی خدا از پشت
دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش
آنقدر محو دیدن دنیا شدم
که فراموش کردم
او منتظر است تا نامش را صدا کنم
دیدگاه ها (۱)

.

.

زندگی آهسته تر... من خسته ام...کوله بار پاره ام ...را بسته ا...

ﺧﺴﺘـﻪ ﺷﺪﻡﺍﺯﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻣُــــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗـ ﺑﺎﺵ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺣﺎﻝ...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

وقتی میگم "دوست دارم" از روی عادت نیس یا یه کلمه ای نیست ک ب...

رمان چرا به من نمی پیوندی؟.............بردم روی پشت بوم یجا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط