قطار می رود میان کوه

#قطار می رود میان کوه
سکوتش را بلند فریاد می کشد
و آدمها میان راهرو #قطار
کنار پنجره
به تکه های قلب پاره تونل نگاه می کنند
و روی شیشه بخار گرفته قطار
به یاد عشقشان، بلند آه میکشند
قطار می رسد به پشت قلب کوه
باران گرفته است
غریبه ای به اشک دیده اش
تمام شیشه را خط خطی میکند
وکودکی چه سخت، از لای پنجره
برای صید قطره ها تلاش می کند
و من به روی تخت کوچکی به خواب میروم
قطار به روی #ریل قدم می زند
تمام خاطرات زندگی مرور می شود
قطار می رود....
دیدگاه ها (۱)

#لکوموتیو

#لکوموتیوآخرین بوسه اتجا نماند روی پله هااز قطار تشکر می کنم...

#طبیعت_زیبا

#طبیعت_زیبا

چپتر ۱۳ _ جدایی در تاریکیراهروی فرعی آرکانیوم در نور اضطراری...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط