قلبم را در مجری کهنه ئی


قلبم را در مجری ِ کهنه ئی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می شوم
وبه جای همه نومیدان
میگریم.

آه
من
حرام شده ام!

با این همه - ای قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
- من وتو -
عشق را رعایت کرده ایم،
از یاد مبر
که ما
- من و تو -
انسان را
رعایت کرده ایم،
خود اگر شاهکار خدابود
یا نبود

#‌احمد_شاملو‌


دیدگاه ها (۱)

‌در دل من ، خاطره‌ای استمثل سنگی سفید در دل دیوارمرا با آن س...

‌پر کن پیاله راکاین آب آتشیندیری است ره به حال خرابم نمی برد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط