تفسیر سوره انعام، آیه 2
لطفا ورق بزنید
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ۖ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ(2)
اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرر كرد: مدتى در نزد او معين. با اين همه، ترديد مىورزيد.
معانی کلمات آیه
طين: گل: به گل خشك شده نيز طين گويند. نكره بودن آن مبين خصوصيت است.
قضى: قضاء در اصل به معنى فيصله دادن و محكم كردن است. آن در آيه به معنى تعيين است كه از مصاديق فيصله دادن مى باشد.
اجل: مدت معين. اجل انسان مدت زنده بودن او است.
مسمى: تسميه شده و معين شده. (اسم مفعول از باب تفعيل)
تمترون: مريه و امتراء: مردد بودن. «تمترون» ترديد مى كنيد.
تفسیر نور
نکته ها
در آيهى پيش، مسائل آفاقى و خلقت آسمانها و زمين مطرح شده، اينجا خلقت انسان و حيات محدود او در اين دنيا آمده است.
در قرآن، 21 مرتبه از «أجل مسمّى» سخن به ميان آمده است.
خداوند براى عمر انسان دو نوع زمانبندى قرار داده: يكى حتمى كه اگر همهى مراقبتها هم به عمل آيد، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مىشود. و ديگرى غير حتمى كه مربوط به كردار خودمان است، مثل چراغى كه نفت دارد، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهيم.
در روايات، كارهايى هچون: صلهى رحم، صدقه، زكات، دعاو ... سبب طول عمر و اعمالى هچون: قطع رحم و ظلم و ... سبب كوتاه شدن عمر دانسته شده است.
امام باقر عليه السلام در مورد «أَجَلًا وَ أَجَلٌ» فرمود: آنها دو أجل هستند: يكى محتوم و قطعى و ديگرى موقوف (يعنى مشروط و معلّق). «1»
به نقل ابنعباس، خداوند براى انسان دو أجل قرار داده: يكى از تولّد تا مرگ، ديگرى از مرگ تا قيامت. انسان با اعمال خود، گاهى از يكى مىكاهد وبه ديگرى مىافزايد. پس پايان أجل هيچكس قابل تغيير نيست. «وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ» «2»
پیام ها
1- مدّت عمر و پايان زندگى، به دست ما نيست. هُوَ الَّذِي .... قَضى أَجَلًا
2- تنها خداوند بر أجل مسمّى (أجل قطعى)، آگاه است. «أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ»
3- با آنكه آفرينش و پايان كار انسان، همه از خدا و به دست اوست، پس چرا در مبدأ و معاد شك كنيم؟ «ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ»
«1». كافى، ج 1، ص 147.
«2». فاطر، 11.
#تفسیر_قرآن
#قرآن_کریم
#قرآن
#آیات_کریمه
آیات کریمه
.
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ۖ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ(2)
اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرر كرد: مدتى در نزد او معين. با اين همه، ترديد مىورزيد.
معانی کلمات آیه
طين: گل: به گل خشك شده نيز طين گويند. نكره بودن آن مبين خصوصيت است.
قضى: قضاء در اصل به معنى فيصله دادن و محكم كردن است. آن در آيه به معنى تعيين است كه از مصاديق فيصله دادن مى باشد.
اجل: مدت معين. اجل انسان مدت زنده بودن او است.
مسمى: تسميه شده و معين شده. (اسم مفعول از باب تفعيل)
تمترون: مريه و امتراء: مردد بودن. «تمترون» ترديد مى كنيد.
تفسیر نور
نکته ها
در آيهى پيش، مسائل آفاقى و خلقت آسمانها و زمين مطرح شده، اينجا خلقت انسان و حيات محدود او در اين دنيا آمده است.
در قرآن، 21 مرتبه از «أجل مسمّى» سخن به ميان آمده است.
خداوند براى عمر انسان دو نوع زمانبندى قرار داده: يكى حتمى كه اگر همهى مراقبتها هم به عمل آيد، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مىشود. و ديگرى غير حتمى كه مربوط به كردار خودمان است، مثل چراغى كه نفت دارد، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهيم.
در روايات، كارهايى هچون: صلهى رحم، صدقه، زكات، دعاو ... سبب طول عمر و اعمالى هچون: قطع رحم و ظلم و ... سبب كوتاه شدن عمر دانسته شده است.
امام باقر عليه السلام در مورد «أَجَلًا وَ أَجَلٌ» فرمود: آنها دو أجل هستند: يكى محتوم و قطعى و ديگرى موقوف (يعنى مشروط و معلّق). «1»
به نقل ابنعباس، خداوند براى انسان دو أجل قرار داده: يكى از تولّد تا مرگ، ديگرى از مرگ تا قيامت. انسان با اعمال خود، گاهى از يكى مىكاهد وبه ديگرى مىافزايد. پس پايان أجل هيچكس قابل تغيير نيست. «وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ» «2»
پیام ها
1- مدّت عمر و پايان زندگى، به دست ما نيست. هُوَ الَّذِي .... قَضى أَجَلًا
2- تنها خداوند بر أجل مسمّى (أجل قطعى)، آگاه است. «أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ»
3- با آنكه آفرينش و پايان كار انسان، همه از خدا و به دست اوست، پس چرا در مبدأ و معاد شك كنيم؟ «ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ»
«1». كافى، ج 1، ص 147.
«2». فاطر، 11.
#تفسیر_قرآن
#قرآن_کریم
#قرآن
#آیات_کریمه
آیات کریمه
.
۱.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.