پارت بیست و هفت
#پارت_بیست_و_هفت
رها: طاها ببین وقتی بغلم کرد منو سفت گرفت بعد گفت خیلی خوشگلی امشب میای پیشم بخوابی یه حالی بدی همین
طاها: اون چه غلطی کرده رها
هاااااا وقتی رها اینو گفت درسته دوسش نداشتم ولی عصبانی شدم و رفتم پایین یه مشت زدم تو صورت پویا که خاله امد و گفت
خاله: چی شده طاها جان
طاها: خاله میدونی این پسرت به زن من چی گفته
خاله: نکنه گفته...
طاها: بله خاله
خاله: پویا تو خجالت نمیکشی پسره ی آشغال
رها: طاها انصافا خیلی بد زدش و پویا افتاده بود رو زمین و از دماغش خون میومد ولی کسی بهش توجه نمیکرد عصبی بلند شد و عصبی امد سمت من یه سیلی زد تو صورتم خیلی بد زد چون صورتم میسوخت بعد گفت
پویا: چرا دروغ میگی دختر من کی بهت همچین حرفی زدم چرا میخای نیومده میونه ی منو طاها رو بهم بزنی من با تو چیکار دارم هاااا حرف بزن دیگه چرا لال شدی
طاها: با حرف هایی که پویا به رها پشیمون شدم که با حرف های پویا رها رو زدم به خاطر همین داشتم دست رها رو میگرفتم که از خونه برم بیرون که خاله جلومو گرفت گفت امشب همینجا میمونین
طاها:هر کاری کردم نذاشت ما بریم به خاطر همین رها رو دوباره بردم اتاق و درو قفل کردم و یه دونه زدم تو صورت رها که افتاد زمین بعد با لگد زدمش که دیدم گریه میکنه عصبی تر شدم با کمربند افتادم به جونش
رها:وقتی طاها میزدتم لابه لای زدنش میگفت چرا اینقدر ادم...🔞🔞... هستی
رها:بعد چند دقیقه طاها دست از زدن من برداشت و رفت تو بالکن و سیگارشو دراورد و کشید از درد بدنم حتی نمیتونستم یه قدمم تکون بخورم بعد چند دقیقه که طاها امد گفت بلند شو بریم پایین امدم بلند بشم که پشتم خیلی درد گرفت که طاها گفت
طاها:د پاشو دیگه
رها:نمیتونم
طاها:چرا
رها:پشتم خیلی درد میکنه
طاها: بزار ببینم چی شده وقتی پشتشو باز کردم دیدم کبود و خونیه از خودم حالم به هم خورد به خاطر این کارم بلندش کردبردم سمت حموم خودمم باهاش رفتم تی شرتشو دراوردم وقتی اب به تنش میخورد اشک میریخت معلوم بود خیلی درد میکشه
طاها: رها به پویا چی گفتی
رها: بخدا هیچی نگفتم اون به من گفت راس میگم ولی چه فایده خر که نمیفهمه من چی میگم حالا از حموم برو بیرون
طاها: نمیرم
رها: برو تا داد نزدم
طاها: کشیدمش تو بغلم گفتم ببخشید
رها: ببخشید تو به نظرت این زخم های منو خوب میکنه
طاها: متسفم حالا بیا بیرون
رفتم پایین پیش خاله گفتم خاله پمادی روغنی چیزی داری به من بدی
خاله: طاها برات متسفم ادم زنشو میزنه...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
رها: طاها ببین وقتی بغلم کرد منو سفت گرفت بعد گفت خیلی خوشگلی امشب میای پیشم بخوابی یه حالی بدی همین
طاها: اون چه غلطی کرده رها
هاااااا وقتی رها اینو گفت درسته دوسش نداشتم ولی عصبانی شدم و رفتم پایین یه مشت زدم تو صورت پویا که خاله امد و گفت
خاله: چی شده طاها جان
طاها: خاله میدونی این پسرت به زن من چی گفته
خاله: نکنه گفته...
طاها: بله خاله
خاله: پویا تو خجالت نمیکشی پسره ی آشغال
رها: طاها انصافا خیلی بد زدش و پویا افتاده بود رو زمین و از دماغش خون میومد ولی کسی بهش توجه نمیکرد عصبی بلند شد و عصبی امد سمت من یه سیلی زد تو صورتم خیلی بد زد چون صورتم میسوخت بعد گفت
پویا: چرا دروغ میگی دختر من کی بهت همچین حرفی زدم چرا میخای نیومده میونه ی منو طاها رو بهم بزنی من با تو چیکار دارم هاااا حرف بزن دیگه چرا لال شدی
طاها: با حرف هایی که پویا به رها پشیمون شدم که با حرف های پویا رها رو زدم به خاطر همین داشتم دست رها رو میگرفتم که از خونه برم بیرون که خاله جلومو گرفت گفت امشب همینجا میمونین
طاها:هر کاری کردم نذاشت ما بریم به خاطر همین رها رو دوباره بردم اتاق و درو قفل کردم و یه دونه زدم تو صورت رها که افتاد زمین بعد با لگد زدمش که دیدم گریه میکنه عصبی تر شدم با کمربند افتادم به جونش
رها:وقتی طاها میزدتم لابه لای زدنش میگفت چرا اینقدر ادم...🔞🔞... هستی
رها:بعد چند دقیقه طاها دست از زدن من برداشت و رفت تو بالکن و سیگارشو دراورد و کشید از درد بدنم حتی نمیتونستم یه قدمم تکون بخورم بعد چند دقیقه که طاها امد گفت بلند شو بریم پایین امدم بلند بشم که پشتم خیلی درد گرفت که طاها گفت
طاها:د پاشو دیگه
رها:نمیتونم
طاها:چرا
رها:پشتم خیلی درد میکنه
طاها: بزار ببینم چی شده وقتی پشتشو باز کردم دیدم کبود و خونیه از خودم حالم به هم خورد به خاطر این کارم بلندش کردبردم سمت حموم خودمم باهاش رفتم تی شرتشو دراوردم وقتی اب به تنش میخورد اشک میریخت معلوم بود خیلی درد میکشه
طاها: رها به پویا چی گفتی
رها: بخدا هیچی نگفتم اون به من گفت راس میگم ولی چه فایده خر که نمیفهمه من چی میگم حالا از حموم برو بیرون
طاها: نمیرم
رها: برو تا داد نزدم
طاها: کشیدمش تو بغلم گفتم ببخشید
رها: ببخشید تو به نظرت این زخم های منو خوب میکنه
طاها: متسفم حالا بیا بیرون
رفتم پایین پیش خاله گفتم خاله پمادی روغنی چیزی داری به من بدی
خاله: طاها برات متسفم ادم زنشو میزنه...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
۲.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۱