پارت بیست و شش
#پارت_بیست_و_شش
طاها: فکر میکنه منو تو دوتا ادم عاشق هستیم نباید سوتی بدی اوکی
رها: خب باشه
رفتیم سمت یه خونه طاها زنگو زد یه پسره امد درو باز کرد بعد طاها اون پسره رو بغل کرد و گفت
طاها: خاله کجاست
پسره: تو خونست منتظر شماست
رها: بعد که وارد خونه شدیم یه خانوم مسنی امد و منو بغل کرد داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم که پسره امد منو بغل کرد و در گوش من گفت
پسره:....
رها: بلههه
پسره: اروم همه فهمیدن
رها: از بغلش امدم بیرون و رفتم چسبیدم به طاها از پسره می ترسیدم که طاها گفت
طاها: رها ایشون خالم هستن(خانوم مسنه) اسمش گیسو اینم پسر خالمه اسمش پویاست
رها: خوشبختم
پسره همش به من نگاه میکرد اصلا راحت نبودم بخاطر همین در گوش طاها جوری که کسی نفهمه گفتم
رها: طاها میشه ازت یه خواهشی کنم
طاها: دیدم رها خیلی بهم میچسبه تعجب کردم که بهم گفت میشه ازت یه خواهشی بکنم
طاها: اره بگو
رها: میشه زود تر بریم
طاها: چرا اخه
رها: همینجوری حالا میشه بریم
طاها: بیا بریم بالا ببینم چته
طاها: خاله
خاله: جانم
طاها: من با رها میرم اتاقم
خاله: باشه خاله جان برو
طاها: دست رها رو گرفتم و بردم سمت اتاق درو باز کردم و گفتم
طاها: چی شدی رها؟ چرا این شکلی شدی؟
رها: هیچی فقط میشه بریم لطفا
طاها: وایسا ببینم وقتی پویا بغلت کرد در گوشت چی گفت؟
رها: امممممم
طاها:رها حرف بزن ببینم
رها:وقتی بغلم کرد گفت:...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
طاها: فکر میکنه منو تو دوتا ادم عاشق هستیم نباید سوتی بدی اوکی
رها: خب باشه
رفتیم سمت یه خونه طاها زنگو زد یه پسره امد درو باز کرد بعد طاها اون پسره رو بغل کرد و گفت
طاها: خاله کجاست
پسره: تو خونست منتظر شماست
رها: بعد که وارد خونه شدیم یه خانوم مسنی امد و منو بغل کرد داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم که پسره امد منو بغل کرد و در گوش من گفت
پسره:....
رها: بلههه
پسره: اروم همه فهمیدن
رها: از بغلش امدم بیرون و رفتم چسبیدم به طاها از پسره می ترسیدم که طاها گفت
طاها: رها ایشون خالم هستن(خانوم مسنه) اسمش گیسو اینم پسر خالمه اسمش پویاست
رها: خوشبختم
پسره همش به من نگاه میکرد اصلا راحت نبودم بخاطر همین در گوش طاها جوری که کسی نفهمه گفتم
رها: طاها میشه ازت یه خواهشی کنم
طاها: دیدم رها خیلی بهم میچسبه تعجب کردم که بهم گفت میشه ازت یه خواهشی بکنم
طاها: اره بگو
رها: میشه زود تر بریم
طاها: چرا اخه
رها: همینجوری حالا میشه بریم
طاها: بیا بریم بالا ببینم چته
طاها: خاله
خاله: جانم
طاها: من با رها میرم اتاقم
خاله: باشه خاله جان برو
طاها: دست رها رو گرفتم و بردم سمت اتاق درو باز کردم و گفتم
طاها: چی شدی رها؟ چرا این شکلی شدی؟
رها: هیچی فقط میشه بریم لطفا
طاها: وایسا ببینم وقتی پویا بغلت کرد در گوشت چی گفت؟
رها: امممممم
طاها:رها حرف بزن ببینم
رها:وقتی بغلم کرد گفت:...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
۲.۰k
۳۱ فروردین ۱۴۰۱