پارت
پارت۲٠
رمان: عشق پردردسر
عاقد: شما اسیه ارن بدون هیچ زور و اجباری همسر دوروک اتاکول میشوید؟ اسیه: بله عاقد: شما دوروک اتاکول بدون هیچ زور و اجباری همسر اسیه ارن میشوید؟ دوروک: بله عاقد: شما شاهدید؟ عمر و سوسن: بله عاقد: من شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
(خونه اسدور)
اسیه: عزیزم میگم فیلم بزارم دوروک: اره عزیزم بزار اسیه: باشه اما هنوز باهات اشتی نکردم دوروک: برای چی عزیزم مگه چیکار کردم که خودم خبر ندارم اسیه: دوروک نگو خبر ندارم که همین شب اولی داری حرص منو در میاری دوروک: خب عزیزم نمیدونم چیکار کردم اسیه: بزار من بهت بگم تو چرا به من دروغ گفتی با خانوادم دست به یکی کردین که منو خر کنی دوروک: عزیزم چرا همچین حرفی میزنی
رمان: عشق پردردسر
عاقد: شما اسیه ارن بدون هیچ زور و اجباری همسر دوروک اتاکول میشوید؟ اسیه: بله عاقد: شما دوروک اتاکول بدون هیچ زور و اجباری همسر اسیه ارن میشوید؟ دوروک: بله عاقد: شما شاهدید؟ عمر و سوسن: بله عاقد: من شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
(خونه اسدور)
اسیه: عزیزم میگم فیلم بزارم دوروک: اره عزیزم بزار اسیه: باشه اما هنوز باهات اشتی نکردم دوروک: برای چی عزیزم مگه چیکار کردم که خودم خبر ندارم اسیه: دوروک نگو خبر ندارم که همین شب اولی داری حرص منو در میاری دوروک: خب عزیزم نمیدونم چیکار کردم اسیه: بزار من بهت بگم تو چرا به من دروغ گفتی با خانوادم دست به یکی کردین که منو خر کنی دوروک: عزیزم چرا همچین حرفی میزنی
- ۶.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط