قسمت ۱۲پارت۲
رسیدیم عمارت
از زبان رز یه دفعه دیدم امارت به طرز عجیبی شلوغ شد
π=چی شده ته
&=هیچی تو برو چشمات و ببند و بخواب تا موقعی که بی دار بشی همچین درست میشه
π=🤨🤨🤨🤨
&= بهت که گفتم بیب برو نگران نباش
π=اون کوک درسته
&=کوک ،کوک کیه
π=کسی که از اول دوستش داشتم تو داشتی ازم پنهان میکردی
&=😏😏😏😏😏خوبه که حافظت برگشته بچه ای که مال کنه و به من بده برو پیش کوک عزیزت من اصلا برام مهم نیست که تو چقدر اونو دوست داری الان فقط اون بچه و لی دام برام مهمه
π=چی لی دام 🥺😒
#=اره اون بیب منه
π= 😑😑😑😑
#=ببریدش
π=نه ....نه
وندیمه ها منو بردن
تهیونگ رفت پایین فضای عمارت میافتاد رو به پنجره من
#=سلام آقای کیم تهیونگ
&=😒😏
#=خب فک کنم بدونی چی میخوام
&= چی
#=رز
&=بیب منو میخوای چی کار
:)=چی گفتی بیب تو 😠
#=جیمین ولش اونکه آخرش رز به ما میده چون ما یه هدیه گران بها در عوض ش بهش میدم البته شاید جنازه شو
&=😠😏میدونی که همون اولم بهت گفتم لی دام برام مهم نیست
من از پشت پنجره اره جون عمت
#=باشه میبینیم
از زبان رز دیگه طاقت نیاوردم کوک هم نمی خواستم ببینم داره با جون رفیق قلبم بازی میکنه بهم دروغ گفته اون یه مافیاست خیلی دلایل دیگه فقط میخواستم بهش بگم دیگه نمی خوامت ببینمش ندیمه ها رو پیچوندمو رفتم پاین
&=رز تو اینجا چی کار میکنی بیب
π=من نه بیب تو ام نه بیب اون جونگ کوک دروغگو
#=🥺🥺چی
π=همین که شنیدی دیگه هیچی کی برام مهم نیست همتون بهم دروغ گفتین ازم پنهان کردین
#=😑🥺اما رز من من فقط.....
π=دیگه نمی خوامت بشنوم بسه دیگه خسته نشدی اینقدر پنهون کاری کردی اینقدر دروغ گفتی
از زبان کوک همون طور که داشت با حر فهاش تحقیرم میکرد رو به من میومد و دیگه نزدیک من. بود تهیونگ گذاشت اون بیاد نزدیک فقط میخواد حرص منو در بیاره دست گذاشتم رو شونه های رز بهش گفتم ....
#=رز نمی دونم تهیونگ در مورد من بهت چی گفته ولی اون همه ی واقعیت و بهت نگفته
π=اون در مورد تو چیزی بهم نگفته اون اصلا با من حرف نمی زد در مورد تو فک کنم اون بیشتر از تو به من اهمیت میده نمی خواستم خاطرات شومی که داشتم و اونم با تو رو به یاد بیارم فهمیدی آقای جئون جونگ کوک
#=یعنی تو اون شب و به یاد نمی یاری
π=چی کدوم شب
#=همون شبی که......
π=نمی خوام بسه دیگه نمی خوام دروغ ها تو بشنوم
از زبان رز دیگه نمی تونستم تحملش کنم اون این همه کار اشتباه کرده ولی واقعا دوستش داشتم اینقدر که بعد این اتفاقات هم میخواستم باهاش باشم ولی......... رو مو کردم اون طرف به طرف دهیونگ رفتم جبین بالای عمارت دیدم جین تک تیر انداز اکیپ شونه تفنگش رو به کوک بود
از اون ور هم بادیگارد های جونگ کوک میومدم طرفم که منو ببرن
گفتم چرا ینقدر تهیونگ ساکت مونده که جین ماشه رو کشید صدای تفنگ اینقدر بلند بود که همه شنیدن به طرف کوک دوییدم کوک تعجب کرد
و......................
از زبان رز یه دفعه دیدم امارت به طرز عجیبی شلوغ شد
π=چی شده ته
&=هیچی تو برو چشمات و ببند و بخواب تا موقعی که بی دار بشی همچین درست میشه
π=🤨🤨🤨🤨
&= بهت که گفتم بیب برو نگران نباش
π=اون کوک درسته
&=کوک ،کوک کیه
π=کسی که از اول دوستش داشتم تو داشتی ازم پنهان میکردی
&=😏😏😏😏😏خوبه که حافظت برگشته بچه ای که مال کنه و به من بده برو پیش کوک عزیزت من اصلا برام مهم نیست که تو چقدر اونو دوست داری الان فقط اون بچه و لی دام برام مهمه
π=چی لی دام 🥺😒
#=اره اون بیب منه
π= 😑😑😑😑
#=ببریدش
π=نه ....نه
وندیمه ها منو بردن
تهیونگ رفت پایین فضای عمارت میافتاد رو به پنجره من
#=سلام آقای کیم تهیونگ
&=😒😏
#=خب فک کنم بدونی چی میخوام
&= چی
#=رز
&=بیب منو میخوای چی کار
:)=چی گفتی بیب تو 😠
#=جیمین ولش اونکه آخرش رز به ما میده چون ما یه هدیه گران بها در عوض ش بهش میدم البته شاید جنازه شو
&=😠😏میدونی که همون اولم بهت گفتم لی دام برام مهم نیست
من از پشت پنجره اره جون عمت
#=باشه میبینیم
از زبان رز دیگه طاقت نیاوردم کوک هم نمی خواستم ببینم داره با جون رفیق قلبم بازی میکنه بهم دروغ گفته اون یه مافیاست خیلی دلایل دیگه فقط میخواستم بهش بگم دیگه نمی خوامت ببینمش ندیمه ها رو پیچوندمو رفتم پاین
&=رز تو اینجا چی کار میکنی بیب
π=من نه بیب تو ام نه بیب اون جونگ کوک دروغگو
#=🥺🥺چی
π=همین که شنیدی دیگه هیچی کی برام مهم نیست همتون بهم دروغ گفتین ازم پنهان کردین
#=😑🥺اما رز من من فقط.....
π=دیگه نمی خوامت بشنوم بسه دیگه خسته نشدی اینقدر پنهون کاری کردی اینقدر دروغ گفتی
از زبان کوک همون طور که داشت با حر فهاش تحقیرم میکرد رو به من میومد و دیگه نزدیک من. بود تهیونگ گذاشت اون بیاد نزدیک فقط میخواد حرص منو در بیاره دست گذاشتم رو شونه های رز بهش گفتم ....
#=رز نمی دونم تهیونگ در مورد من بهت چی گفته ولی اون همه ی واقعیت و بهت نگفته
π=اون در مورد تو چیزی بهم نگفته اون اصلا با من حرف نمی زد در مورد تو فک کنم اون بیشتر از تو به من اهمیت میده نمی خواستم خاطرات شومی که داشتم و اونم با تو رو به یاد بیارم فهمیدی آقای جئون جونگ کوک
#=یعنی تو اون شب و به یاد نمی یاری
π=چی کدوم شب
#=همون شبی که......
π=نمی خوام بسه دیگه نمی خوام دروغ ها تو بشنوم
از زبان رز دیگه نمی تونستم تحملش کنم اون این همه کار اشتباه کرده ولی واقعا دوستش داشتم اینقدر که بعد این اتفاقات هم میخواستم باهاش باشم ولی......... رو مو کردم اون طرف به طرف دهیونگ رفتم جبین بالای عمارت دیدم جین تک تیر انداز اکیپ شونه تفنگش رو به کوک بود
از اون ور هم بادیگارد های جونگ کوک میومدم طرفم که منو ببرن
گفتم چرا ینقدر تهیونگ ساکت مونده که جین ماشه رو کشید صدای تفنگ اینقدر بلند بود که همه شنیدن به طرف کوک دوییدم کوک تعجب کرد
و......................
۵.۲k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.