میخوام قلبمو
"میخوام قلبمو
با دستای خودم بسپرم به قبرستون فراموشی…
همون جایی که تو
توی یه روز بارونی،
روح مُردهمو دوباره نفس دادی
حالا بارون شدت گرفته.
مهم نیست…
من هنوز عاشق بوی خاک بعد از بارونم،
مخصوصا وقتی نور،
آروم از لای اشکها رد میشه
و دنیای خاکستریمو روشنتر میکنه…
لحظهی بعد…
همه چی ساکته.
من هنوز نفس میکشم،
بدون تو هم زنده میمونم؟
زنده میمونم…؟!
نمیدونم…
اما وقتشه، باید تمومش کنم
یه شاخه داوودی سفید برات چیدم،
با روبان بنفش…
رنگ حرفهایی که نگفتم،
یعنی نبود که باهام باشی،
یا هیچوقت نبودی… باقلبت!
همهی لحظه هام پوسیدن توی گذشته،
و من،
وسط خاطراتی
که دیگه حتی قلبم سکوت کرده…
مثل تو… مثل -همیشههامون..."
----
"Marie's writings "
با دستای خودم بسپرم به قبرستون فراموشی…
همون جایی که تو
توی یه روز بارونی،
روح مُردهمو دوباره نفس دادی
حالا بارون شدت گرفته.
مهم نیست…
من هنوز عاشق بوی خاک بعد از بارونم،
مخصوصا وقتی نور،
آروم از لای اشکها رد میشه
و دنیای خاکستریمو روشنتر میکنه…
لحظهی بعد…
همه چی ساکته.
من هنوز نفس میکشم،
بدون تو هم زنده میمونم؟
زنده میمونم…؟!
نمیدونم…
اما وقتشه، باید تمومش کنم
یه شاخه داوودی سفید برات چیدم،
با روبان بنفش…
رنگ حرفهایی که نگفتم،
یعنی نبود که باهام باشی،
یا هیچوقت نبودی… باقلبت!
همهی لحظه هام پوسیدن توی گذشته،
و من،
وسط خاطراتی
که دیگه حتی قلبم سکوت کرده…
مثل تو… مثل -همیشههامون..."
----
"Marie's writings "
- ۶.۴k
- ۰۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط