چقدر خیال می کرد
چقدر خیال می کرد
همه چیز درست می شود.. مـــادر
در وقتِ شرعیِ دلهره های شرجیِ سجاده اش..
زبان به دندان می گزید و مراعاتِ خدا می کرد،
مبادا حادثه ای دامن گیرِ جوانی ام شود..
مبادا آبِ خوش از گلوی شیطان پائین ببرم..
چقدر می ترسید.. از
خیالاتی که بَرَم می دارد.. مبادا
چکه کنم از دست های خدایی که مرا به او سپرده بود..
مادر مقصر نبود..
خدا هم سر از افکارِ ما در نیاورد..
یک جای آرزوهایمان هیچوقت با چهار قُلِ مادر جور در نیامد..
یک جای زندگی در دعاهای او نگنجید..
مادر تمام اشک هایش را به کار بست، چه فایده..
یک جای کارها هیچ وقت درست نشد..
...
تقصیر مادر نبود..
تقصیر هیچ کس نبود..
مقصر صراطی بود که هیچ گاه مستقیمِ آرزوهایمان نشد..
.
.
ما خدا را باید از بیراهه ها می شناختیم..
#حمیدرضا_هندی
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
همه چیز درست می شود.. مـــادر
در وقتِ شرعیِ دلهره های شرجیِ سجاده اش..
زبان به دندان می گزید و مراعاتِ خدا می کرد،
مبادا حادثه ای دامن گیرِ جوانی ام شود..
مبادا آبِ خوش از گلوی شیطان پائین ببرم..
چقدر می ترسید.. از
خیالاتی که بَرَم می دارد.. مبادا
چکه کنم از دست های خدایی که مرا به او سپرده بود..
مادر مقصر نبود..
خدا هم سر از افکارِ ما در نیاورد..
یک جای آرزوهایمان هیچوقت با چهار قُلِ مادر جور در نیامد..
یک جای زندگی در دعاهای او نگنجید..
مادر تمام اشک هایش را به کار بست، چه فایده..
یک جای کارها هیچ وقت درست نشد..
...
تقصیر مادر نبود..
تقصیر هیچ کس نبود..
مقصر صراطی بود که هیچ گاه مستقیمِ آرزوهایمان نشد..
.
.
ما خدا را باید از بیراهه ها می شناختیم..
#حمیدرضا_هندی
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
۶۳۰
۱۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.