دلم برای خودم تنگ میشود وقت هایی که در شلوغی زمان گم می

دلم برای خودم تنگ میشود، وقت هایی که در شلوغی زمان گم میشوم.

گم میکنم تنهایی خودم را در هیاهوی جمعیت,
هیاهوی جمعیتی که با طبل های توخالیشان از هم پله میسازند برای بزرگتر کردن شکم هاشان....
.
کجا زندگی میکنیم؟!در معرکه دشمنانی در قالب دوست،
که
بهتان میزنند به زن مطلقه از دوست های رویایی،

بیوه شده است،تنهایی درونم از آرامش آغوشی گرم؛

دلم برای خودم تنگ میشود، وقت هایی که باید در این جمعیت زندگی کنم و لبخند بزنم.

چراکه: زندگی "اجبارا" جاری
دیدگاه ها (۱)

جایی کسی منتظرم نبود باید میزدم زیر همه چیز! وقتی جایی کسی م...

زیادی خوب بودن خوب نیستزیادی که خوب باشی دیده نمی شویمی شوی ...

زمان که بگذرد دلتنگش میشوی، جایش برایت خالی میماند. از وقتی ...

هی لاس با سیگار ، در خانه ای تاریکفرقی ندارد "کنت" یا "بهمنی...

شروع داستان فصل اول *تنهایی* تو دنیایی که زندگی میکردم کسی ج...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط