part11
part11
زهرا-دیگه شام ومن بیارم
مرتظی- باش بچه ها نیکا علی متین بابا پاشید کمک
رویا-تارا دخترم شماعم برو
تارا-چشم
زهرا-تارا دیگه دختر خودمونه
این حرفارو نداریم باش که اذیتش نکنید
علی-مامان شام وکشید وسفره رو چیدیم
همه نشستن من کنار متین تارعم کنار من پارساهم کنار تارا
داشتیم غذا میخوردیم
تارا-علی میشه اون آب وبدی من
علی-بفرما
تارا-داشتم غذامو میخوردم که گوشیم زنگ خورد
من یدقه برم جواب بدم بیام
توحید-خوب رد کن بدشام زنگ میزنی
الان شام تو بخور
تارا-واجبه الان میام
تماس از طرف وکیلم برای مهاجرتم بود
+الو سلام
-سلام خانم رحیمی خوبید؟
+ممنون چیزی شده
-راستش متاسفم اینو میگم ولی فعلا تمام پرواز های
خروجی ازایران کنسل شدن
نه فقط درایران بلکه درکل جهان
+برای چی
-اخباروندیدین
+نه چیزی شده
-مثل اینکه یه ویروس همگیر تو چین اومده
به اسم کوید نوزده یا کرونا فعلا تا یه هفته کل کشور قرنیطه
هستش
+باش خیلی ممنون
-نگران نباشید انشاالله زودتر درس میشه
+ممنون خدانگهدار
زهرا-تارا کجا موند علی برو بگو بیاد از دهن افتاد غذاش
علی-باشه
تارا تو تراس بود
رفتم سمت تراس
داشت با لفن حرف میزد تو چهارچوب دروایستادم
جرعه ای از نوشابم خوردم
من واقعا عاشق این دختر بودم
ازهمه لحاظ عالی بودش
هیچی کم نداشت زیباترین خوش صحبت ترین بهترین
دختری بود که تاحالا دیدم
تارا-گوشیو قطع کردم یه آهی کشیدم برگشتم سمت در
علی-توفکربودم حواسم نبود
تارا-علیو دیدم یهو ترسیدم داد زدم
علی-ای جته ترسیدم اه
#علی_یاسینی#رمان#خواننده#فصل2#زخم_بازمن
پارتای قبل رمان در پیج @dina_yasini
زهرا-دیگه شام ومن بیارم
مرتظی- باش بچه ها نیکا علی متین بابا پاشید کمک
رویا-تارا دخترم شماعم برو
تارا-چشم
زهرا-تارا دیگه دختر خودمونه
این حرفارو نداریم باش که اذیتش نکنید
علی-مامان شام وکشید وسفره رو چیدیم
همه نشستن من کنار متین تارعم کنار من پارساهم کنار تارا
داشتیم غذا میخوردیم
تارا-علی میشه اون آب وبدی من
علی-بفرما
تارا-داشتم غذامو میخوردم که گوشیم زنگ خورد
من یدقه برم جواب بدم بیام
توحید-خوب رد کن بدشام زنگ میزنی
الان شام تو بخور
تارا-واجبه الان میام
تماس از طرف وکیلم برای مهاجرتم بود
+الو سلام
-سلام خانم رحیمی خوبید؟
+ممنون چیزی شده
-راستش متاسفم اینو میگم ولی فعلا تمام پرواز های
خروجی ازایران کنسل شدن
نه فقط درایران بلکه درکل جهان
+برای چی
-اخباروندیدین
+نه چیزی شده
-مثل اینکه یه ویروس همگیر تو چین اومده
به اسم کوید نوزده یا کرونا فعلا تا یه هفته کل کشور قرنیطه
هستش
+باش خیلی ممنون
-نگران نباشید انشاالله زودتر درس میشه
+ممنون خدانگهدار
زهرا-تارا کجا موند علی برو بگو بیاد از دهن افتاد غذاش
علی-باشه
تارا تو تراس بود
رفتم سمت تراس
داشت با لفن حرف میزد تو چهارچوب دروایستادم
جرعه ای از نوشابم خوردم
من واقعا عاشق این دختر بودم
ازهمه لحاظ عالی بودش
هیچی کم نداشت زیباترین خوش صحبت ترین بهترین
دختری بود که تاحالا دیدم
تارا-گوشیو قطع کردم یه آهی کشیدم برگشتم سمت در
علی-توفکربودم حواسم نبود
تارا-علیو دیدم یهو ترسیدم داد زدم
علی-ای جته ترسیدم اه
#علی_یاسینی#رمان#خواننده#فصل2#زخم_بازمن
پارتای قبل رمان در پیج @dina_yasini
۲.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.