قاصدک های پریشان را که با خود باد برد

قاصدک های پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد

ای که میپرسی چرا نامی ز ما باقی نماند
سیل وقتی خانه ای را برد از بنیاد برد

عشق میبازم که غیر از باختن در عشق نیست
در نبردی این چنین هرکس به خاک افتاد برد....
دیدگاه ها (۰)

در من توان از تو گذشتن نبود و نیستقدری برای جدایی به من زمان...

چو طاووسی #لکستان را سراسر خرامان بود و بر سر#گلونی داشت....

مـن دختــر شیــرین سخـــن دوره ی قاجــــارتو پســـت مدرنــی ...

مرگ

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط