از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۱)

گاهی می خندمگاهی گریه می کنمگریه اما بیشتر اتفاق می افتدبه ه...

آخرین بار که دیدَمَش،گرمترین عطرِ روی‌زمین را زده‌بود!و حالا...

شاهرگ‌های زمین از داغ باران پر شده‌ستآسمانا! کاسه‌ی صبر درخت...

#جمعه شعر بلندی ست از نبودن های تــــوو دلتنگی های منکه از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط