مرحله پنجم اعزاداری پارت 81

مرحله پنجم اعزاداری پارت 81

ویو ات
رسیدیم به سینما و خوراکی اینا گرفتیم یه جا نشسته بودیم و منتظر بودیم که ساعت پخش برسه
بک میون ـ من میرم دستشویی و میام
ـ باشه عزیزم
جونگ کوک ـ مراقب باش
بک میون ـ باشه
بک میون رفت احساس عجیبی نسبت به جونک کوک داشتم
انگار خودم نیستم
جونگ کوک ـ حالت خوبه؟
ـ جان؟
جونگ کوک ـ خوبی؟
ـ اره چطور مگه؟
جونگ کوک ـ انگار رفتی تو فکر
ـ فکر؟ نمیدونم شایدم همینطوری باشه
جونگ کوک ـ ات
ـ هوم؟(با حالت کیوتی برمیگرده نگاش میکنه)
جونگ کوک ـ نمیتونم تحمل کنم
ـ چ..
دیدم لباش رو لبامه
درسته.... اون باعث میشه دخترونه رفتار کنم
اون باعث میشه خجالتی رفتار کنم، انگار داره از یه دختر بچه دفاع میکنه، مثل قلدر مدرسه، دیگه تحمل ندارم قهر باشم
بعد از ثانیه از هم جدا شدیم
جونگ کوک ـ ببخشید که دوست دارم
ویو جونگ کوک
انگار میخواست گریه کنه
ـ گریه...
سریع بغلم کرد
ات ـ بخشیدم، دلم برات تنگ شده بود
ـ خوشحالم که بخشیدی
ویو بک میون
دیدم این دوتا همو بغل کردم
ـ ایول، بعد از چند سال اشتی کردن
ویو جونگ کوک
محکم همو بغل کردیم
ـ دوست دارم، تا ابد
ات ـ لطفا دیگه غش نکن
ـ باشه قول میدم *خنده*
ات ـ منم... دوست دارم
ـ خیلی خب کافیه دیگه