┏━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┓
┏━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┓
┗━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┛ آمد و گفت: روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کرد و گفت شادم و رفت
تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم، به عشق دادم و رفت
قبله ام را که چشم او کردم
چشمکی زد به اعتقادم و رفت
باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه آدم و رفت
کم نیاورده بودم اما گفت :
از سر تو کمی زیادم و رفت ┏━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┓
┗━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┛
┗━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┛ آمد و گفت: روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کرد و گفت شادم و رفت
تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم، به عشق دادم و رفت
قبله ام را که چشم او کردم
چشمکی زد به اعتقادم و رفت
باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه آدم و رفت
کم نیاورده بودم اما گفت :
از سر تو کمی زیادم و رفت ┏━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┓
┗━━━🌺 🍃 🌸 🍃 🌺 ━━━┛
۲۷۶
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.