برهنه شو

برهنه شو

در شعر من

و هراس مدار

که با واژگانم می پوشانمت

تن مرا

به شعله ی بوسه ای

خاکستر کن

و باد را بگو

مرا با خود

به سرزمینی بَرد

که شانه های مردمانش

از بار ملامت عشق

آسوده است ...


((محمد شیرین زاده))
دیدگاه ها (۱)

زنان عشق را،رمان می‌خواهندمردان، داستان کوتاه((دافنه دو موری...

موهایت را که باز کردیفهمیدمیلدا هم شب کوتاهی ستبرای دوست داش...

شعر بودیآمدی به ذهنمنوشتم اتتا از یادم نرویباران بودمباریدم ...

شعله بی امان

بهار و خاکستر

الماس من پارت ۳۲ اونجاست! باید برم!» و لگد می زد، اشکها دیدش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط