آدم گاهی...
آدم گاهی...
حواسش پرت میشود...
و غذا از دهن می افتد...
چای یخ میکند...
کاغذ خط خطی میشود...
درس چند خط در میان خوانده میشود...
تلفن خودش را میکشد...
تاکسی هی بوق میزند...
بعد که به خودش می آید...
میگوید من فقط داشتم یک لحظه به "او" فکر میکردم...
فقط یک لحظه...
حواسش پرت میشود...
و غذا از دهن می افتد...
چای یخ میکند...
کاغذ خط خطی میشود...
درس چند خط در میان خوانده میشود...
تلفن خودش را میکشد...
تاکسی هی بوق میزند...
بعد که به خودش می آید...
میگوید من فقط داشتم یک لحظه به "او" فکر میکردم...
فقط یک لحظه...
۲.۳k
۲۷ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.