hot chocolate
پارت ²⁹
لیسا : چرا سگت انقدر ترسناک بود
جنی : اصلا چرا سگ داری
کوک : وقتی با همه ی کسایی که میشناختیم دعوا کردم خریدمش دیگه اونوقت احساس افسردگیمو احساس نمیکردم
لیسا : کوککککککککک فردا بیا کنسرت ما
کوک : چشم نونا
لیسا : عرررررررررررررررررررررر
جیسو : کوفت
رزی برامون شیر توت فرنگی آورد
جنی : بچه ها یه عطر دیدم که رنگش مثل شرابه یکی تو کامنتا نوشته 정국이한테 이거 주면 정국이 반할듯
( هرکس اینو بده به جونگکوک جونگکوک عاشقش میشه )
کوک : کو ببینم
جنی : اینه
کوک : اینو خودم دارم
جنی : مینویسم میگه خودش داره
جیسو : هوی کوک تو فردا نباید بری دانشگاه
لیسا : جونگکوکی منم ببر
کوک : تو بیکاری این موقع ی صبح بیدار بشی
لیسا : آره
کوک : پس بیاین بریم
جیسو : الان
کوک : ساعت پنجه تا اونجام دو ساعت راهه
جنی : برید لباساتونو بپوشین
همشون رفتن یه هودی مشکی با شلوار کارگوی مشکی پوشیدن
کوک : منم میرم خونه همین طوری لباس میپوشم با شماها ست باشم
جنی : بچه ها ماسک
لیسا : کلاهاتونم بگیرین
کوک : خب من دارم میرم شماها وایسین تا بیام اوکی
جنی : برو یادت نره مثل ما لباس بپوشی
رفتم بیرون سوار موتورم شدم و سر پنج دقیقه رسیدم
هودی مشکیم با شلوار کارگومو پوشیدم ماسک و کلاهم زدم و رفتم پیش دخترا
کوک : بچهها بیاین
همه باهم رفتیم دانشگاه وقتی رسیدیم ساعت ۷ بود
جنی : به موقع رسیدیم
کوک : برین تو کلاس سه از شانستون چهار تا صندلی خالیه
اونا رفتن منم پشت سرشون رفتم تو
میشا : استاد اینا کین
سوجون : عه لباساتون مثل همه
یونا : چرا پنج تاتون خسته اید
کوک : کیم جیسو کیم جنی پارک رزان لا لیسا مانوبانگ
ماسکامونو کشیدیم پایین کلاهمونم در آوردیم
کوک : هنوزم نخوابیدیم
دونگ مین : دایی شدنتون مبارک
هی جین : وضع خونتون در چه حاله
لیسا : دیروز فرار کرد رفت خونشو مرتب کرد
جنی : مشتاقم ببینم درحال درس دادن چطوری هستی
کوک : مرگ
شروع کردم به درس دادن زنگ استراحتم نزاشتم برن
شینا : بسته استاد مردیم
جیسو : درس بخونید براتون مفیده
کوک : توهم داری نکته برداری میکنی ؟
جیسو : آره جنیم داره تورو میکشه لیسا فیلم میگیره رزی عکس
رزی : باید مدرک داشته باشم سخت گیری
کوک : من سه روزه اومدم دوروزشو درس ندادم
جیمین : بیخیال
کوک : یا ابوالفضل تو کی اومدی
جیمین : اومدم زنمو ببرم
کوک : پنج دقیقه دیگه مونده تا کلاس تموم بشه
جنی : تموم شد
کوک : ببینم
جیمین : عه سلام
کوک : اخه مرض داری منو میکشی
جنی : آره
جیسو : کی نکته های که من نوشتمو میخواد
یونا : قربون دستت من
کوک : بده من تخت نرم می نوشتی
جیسو : جونگکوک بهش بده
کوک : بیا
جنی : بریم سالن تمرینننننننننننننننن
لیسا : بریم کوک بدو
جیمین : زنگ خورد
کوک :
🍊🧡
لیسا : چرا سگت انقدر ترسناک بود
جنی : اصلا چرا سگ داری
کوک : وقتی با همه ی کسایی که میشناختیم دعوا کردم خریدمش دیگه اونوقت احساس افسردگیمو احساس نمیکردم
لیسا : کوککککککککک فردا بیا کنسرت ما
کوک : چشم نونا
لیسا : عرررررررررررررررررررررر
جیسو : کوفت
رزی برامون شیر توت فرنگی آورد
جنی : بچه ها یه عطر دیدم که رنگش مثل شرابه یکی تو کامنتا نوشته 정국이한테 이거 주면 정국이 반할듯
( هرکس اینو بده به جونگکوک جونگکوک عاشقش میشه )
کوک : کو ببینم
جنی : اینه
کوک : اینو خودم دارم
جنی : مینویسم میگه خودش داره
جیسو : هوی کوک تو فردا نباید بری دانشگاه
لیسا : جونگکوکی منم ببر
کوک : تو بیکاری این موقع ی صبح بیدار بشی
لیسا : آره
کوک : پس بیاین بریم
جیسو : الان
کوک : ساعت پنجه تا اونجام دو ساعت راهه
جنی : برید لباساتونو بپوشین
همشون رفتن یه هودی مشکی با شلوار کارگوی مشکی پوشیدن
کوک : منم میرم خونه همین طوری لباس میپوشم با شماها ست باشم
جنی : بچه ها ماسک
لیسا : کلاهاتونم بگیرین
کوک : خب من دارم میرم شماها وایسین تا بیام اوکی
جنی : برو یادت نره مثل ما لباس بپوشی
رفتم بیرون سوار موتورم شدم و سر پنج دقیقه رسیدم
هودی مشکیم با شلوار کارگومو پوشیدم ماسک و کلاهم زدم و رفتم پیش دخترا
کوک : بچهها بیاین
همه باهم رفتیم دانشگاه وقتی رسیدیم ساعت ۷ بود
جنی : به موقع رسیدیم
کوک : برین تو کلاس سه از شانستون چهار تا صندلی خالیه
اونا رفتن منم پشت سرشون رفتم تو
میشا : استاد اینا کین
سوجون : عه لباساتون مثل همه
یونا : چرا پنج تاتون خسته اید
کوک : کیم جیسو کیم جنی پارک رزان لا لیسا مانوبانگ
ماسکامونو کشیدیم پایین کلاهمونم در آوردیم
کوک : هنوزم نخوابیدیم
دونگ مین : دایی شدنتون مبارک
هی جین : وضع خونتون در چه حاله
لیسا : دیروز فرار کرد رفت خونشو مرتب کرد
جنی : مشتاقم ببینم درحال درس دادن چطوری هستی
کوک : مرگ
شروع کردم به درس دادن زنگ استراحتم نزاشتم برن
شینا : بسته استاد مردیم
جیسو : درس بخونید براتون مفیده
کوک : توهم داری نکته برداری میکنی ؟
جیسو : آره جنیم داره تورو میکشه لیسا فیلم میگیره رزی عکس
رزی : باید مدرک داشته باشم سخت گیری
کوک : من سه روزه اومدم دوروزشو درس ندادم
جیمین : بیخیال
کوک : یا ابوالفضل تو کی اومدی
جیمین : اومدم زنمو ببرم
کوک : پنج دقیقه دیگه مونده تا کلاس تموم بشه
جنی : تموم شد
کوک : ببینم
جیمین : عه سلام
کوک : اخه مرض داری منو میکشی
جنی : آره
جیسو : کی نکته های که من نوشتمو میخواد
یونا : قربون دستت من
کوک : بده من تخت نرم می نوشتی
جیسو : جونگکوک بهش بده
کوک : بیا
جنی : بریم سالن تمرینننننننننننننننن
لیسا : بریم کوک بدو
جیمین : زنگ خورد
کوک :
🍊🧡
۵.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.