نمی دانستم دلتنگی

نمـی دانستـم دلتنگـی
دل نازڪم میڪنـد...
آنقـدر ڪه به هر بهانـه ےڪوچڪی
چانـه ام بلـرزد و چشـم هایـم
خیـس اشـڪ شـود..!!
نمـی دانستـم دلتنگـی ضعیفـم میڪنـد...
آنقـدر ڪه ڪوه استـوار غـرورم
زیـر بـار ندیدنـت ڪمر خـم ڪنـد..!!
نمـی دانستـم دلتنگـی
ڪودکم میڪند...
آنقـدر ڪه در نبودنـت ساعـت ها
گوشـه اے بنشینـم و با همـه ے
دنیـا قهـر ڪنـم..!!
نمـی دانستـم...!
دیدگاه ها (۲)

وقتی بودنِ کسی تمام شد باید پذیرفت که تمام شده.دست و پا زدن ...

آن قدر جای خالیت اینجاست،که کنارم دراز می کشد،برایم قصه میگو...

در خود شـــکسـتـم....و تــو صــدای قــهـقـهـه هـایـــت دنـــ...

شاید باید خندیدبه حال این روزهایمان ،نشسته ایم گوشه ای و سکو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط