یکی از فانتزیام اینه که

یکی از فانتزیام اینه که:
یه شیشه قهوه ای بخرم و توش اسمارتیز بریزم...
هرچند وقت یه بار چندتا شو بخورم ...

یکی ازم پرسید: چی شده؟
بگم:
“چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی…



کلاس خاصی داره لامصب
دیدگاه ها (۱)

ههههه

هههه

رفتم نمایندگی سایپا......... دیدم همه جلو پام بلند شدن گفتم ...

هه

این روزها هیچ‌چیز عوض نمی‌شه. انگار زمان به یه نقطه بی‌پایان...

پارت سوم قصه بی نام و نشان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط