نور پاشیدند

نور پاشیدند
شهر را اذین بستند
درب خانه ها را باز گذاشتند
کبوتر کوچک اما
راه خانه را گم کرد
#امیرعلی_قربانی
دیدگاه ها (۹)

امشب این شهر نور بیشترـ داردنکند گم کند راه خانه راکبوتر کوچ...

در اسمان سرگردان بود کبوتر دلگویا در شهرنور پاشیدند #امیرعلی...

تاب بی تابی ندارد دل مابه تلنگری فرو ریزدان جام که ترک دارد ...

تاب بی تابی ندارد دل ماجام ترک دار به تلنگری می ریزد #امیرع...

یک شب از کوچه ی معشوق گذر خواهم کرد… دزدکی باز به آن خانه نظ...

داستان نویسی پارت ۱۰ فصل ۳۴: بازگشت به خانهگروه خود را در جن...

در شهر شلوغ و سرد "بی‌رحمی"، مردی میانسال به نام "نوید" زندگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط