شاید یه زن توی دنیا،با یه کوه از طلا خوشحال باشه
شاید یه زن توی دنیا،با یه کوه از طلا خوشحال باشه
یا وقتی سوار ماشین مدل بالا میشه...
شاید عشقو،توی رستوران گردی و کافی شاپ رفتن های پشت سر هم،تلقی کنه...
اندازه یه آغوش گل رز بخواد و خودشو با چیزای مادی سرگرم کنه...
یه مرد هم ممکن،ساعت ها با یه نفر
خیابونای شهر بِگردنو صدای خنده هاشون بپیچه تو کل دنیا...
یا
گاهی مست شه و گاهی کام بگیره
گاهی با داراییش،دل تصاحب کنه...
و خوش باشه با این چیزا و عشق بدونه اسمش رو...
.
ولی من،اون زنی هستم که تو
معیار و خواسته هامو تغییر دادی...
من اونیم که
برای وصف چشمات،توی شعرای حافظ
دنبال یه دو بیتی ام...
نه عشق رو توی پول میبینم
نه توی داشتن اخرین مدل و سیستم ها...
من توی،لحظه به لحظه زندگیم
تو رو میخوام با یه نشونه ...
من،اون زنی هستم که
دلم برای صدات که تنگ میشه
اروم گریه میکنه...
وقتی دل تنگ میشه،لباسایی که بوی تو رو میدنو میره بغل میکنه...
توی هیچ منطقه بکری،باهات عکس نگرفته
ولی عکسای تو رو روزی هزار بار نگاه میکنه و قربون صدقت میره...
و تو همون مردی هستی که،
وقتی از کار خسته تر میشی،دوست داشتنی ترهم میشی...
و وقت بی حوصلگی،جذاب تر
که من جونمو همون موقع ها،بخاطر غیرت و سخت کوشیت میخوام فدا کنم...
من حاضرم هیچی نداشته باشم از دارِ دنیا ولی تو رو داشته باشم...
بسازم از نو،با تو همه چیز رو
پات بمونم و نذارم تکون بخوره آب توی دلت....
.
ما اونی هستیم که،
باید قصه مونو به دنیا بگن...
نسل عاشقایی هستیم که،
بی ادعاتر اما ریشه دارتریم...
یا وقتی سوار ماشین مدل بالا میشه...
شاید عشقو،توی رستوران گردی و کافی شاپ رفتن های پشت سر هم،تلقی کنه...
اندازه یه آغوش گل رز بخواد و خودشو با چیزای مادی سرگرم کنه...
یه مرد هم ممکن،ساعت ها با یه نفر
خیابونای شهر بِگردنو صدای خنده هاشون بپیچه تو کل دنیا...
یا
گاهی مست شه و گاهی کام بگیره
گاهی با داراییش،دل تصاحب کنه...
و خوش باشه با این چیزا و عشق بدونه اسمش رو...
.
ولی من،اون زنی هستم که تو
معیار و خواسته هامو تغییر دادی...
من اونیم که
برای وصف چشمات،توی شعرای حافظ
دنبال یه دو بیتی ام...
نه عشق رو توی پول میبینم
نه توی داشتن اخرین مدل و سیستم ها...
من توی،لحظه به لحظه زندگیم
تو رو میخوام با یه نشونه ...
من،اون زنی هستم که
دلم برای صدات که تنگ میشه
اروم گریه میکنه...
وقتی دل تنگ میشه،لباسایی که بوی تو رو میدنو میره بغل میکنه...
توی هیچ منطقه بکری،باهات عکس نگرفته
ولی عکسای تو رو روزی هزار بار نگاه میکنه و قربون صدقت میره...
و تو همون مردی هستی که،
وقتی از کار خسته تر میشی،دوست داشتنی ترهم میشی...
و وقت بی حوصلگی،جذاب تر
که من جونمو همون موقع ها،بخاطر غیرت و سخت کوشیت میخوام فدا کنم...
من حاضرم هیچی نداشته باشم از دارِ دنیا ولی تو رو داشته باشم...
بسازم از نو،با تو همه چیز رو
پات بمونم و نذارم تکون بخوره آب توی دلت....
.
ما اونی هستیم که،
باید قصه مونو به دنیا بگن...
نسل عاشقایی هستیم که،
بی ادعاتر اما ریشه دارتریم...
۱۸.۵k
۰۷ دی ۱۳۹۹