بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز
ببین که بی تو چه بر ما گذشته, میبینی؟
پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز
اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما
و مانده ایم در آغازْراهِ جاده هنوز
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد
خوشیم, خوش به همین دولتِ نداده هنوز
چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز
زمان, زمانه ی نامردمی ست, اما ما
نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
#جویا_معروفی
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز
ببین که بی تو چه بر ما گذشته, میبینی؟
پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز
اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما
و مانده ایم در آغازْراهِ جاده هنوز
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد
خوشیم, خوش به همین دولتِ نداده هنوز
چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز
زمان, زمانه ی نامردمی ست, اما ما
نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
#جویا_معروفی
۲۳۷
۲۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.