🔹 روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غ
🔹 روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الآن آرزو کنی، به تو داده میشود.»
🔸 مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
🔹 در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
🔸 مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
🔹 بلافاصله مرد کور شد!
🌸 👈 وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
┅┅✿❄ ️❀💜 ♥ ️❀❄ ️✿┅┅
🔸 مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
🔹 در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
🔸 مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
🔹 بلافاصله مرد کور شد!
🌸 👈 وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
┅┅✿❄ ️❀💜 ♥ ️❀❄ ️✿┅┅
۱.۲k
۳۱ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.