آبنبات تلخ

Part:56
لارا : آهام
مدیر ؛ خب مشکلی نیست
ته ؛ من که مشکلی ندارم
لارا : منم ندارم
مدیر: پس خدافظ
لارا و تهیونگ : خدافظ
لارا : وقتی رفتم تو یه مرد جذاب دیگه ای نشسته بود ولی انگار ازم خوشش نیومده مهم نی مهم اینه که منو با خودشو ببره
رفتم پشت بشینم تا صدا در عقب اومد صدای اونم در اومد
ته : من رانندت نیستم
لارا : آمممم باشه
لارا : هعی آقاهه اسمت چیه
ته ؛ کیم کیم تهیونگ
لارا : واو چه اسمی
ته : هه
لارا : ایش وزق سرد
ته ؛ چه زری زدی
لارا : و ز ق س ر د وزق سرد گرفتی
ته : شجاعتو بابا
لارا : بله
خلاصه
رسیدن خونه همه عمارت با لارا آشنا شدن بعد آجوما لارا رو برد اتاقش تا حموم کنه و لباساشو عوض کنه تو همین حین تمام قوانین خونه و قصه ارباب خونه یعنی تهبونگ و لینا رو براش تعریف میکنه
ویو سرمیز
هانی : چقدر ناز شدی دختر
لارا : هانیو بوس میکنه و میگه مرسیییی
کوک : هوپ هوپ زن منه
لارا : تخوردمش تازه آبجی منه
سوبین : پ من چییییی
لارا : وایسا(بدوبدو رفت و سوبینو بغل کردو بوس کرد )
سوبین ؛ وای عزیزمممم
ته :سرد بسه غذاتونو بخورد خفه خون بگیرین
لارا : وزق سرد
کوک : ته دیدی فقط من نمیگم
هانی و سوبین و لارا می‌خندن
ته : خفه
لارا ؛ آممممم تهیونگ شغلت چیه
ته : به توچه
لارا : یااااا بگو تو دانشگاهی که درس میخونم ازم میپرسن
ته : مدرست قراره عوض شه اونجا کسی کاری به کارت نداره شغلمم آه مافیا ولی تو اگه ازت پرسیدن بگو رئیس شرکت FMGW
لارا : من نمیخوام مدرسمو عوض کنم
ته : میکنی
لارا : نمیکنم میخوام پیش دوستام بمونم (با بغض)
ته ؛ خفه شو میکنی وقتی میگم میکنی یعنی میکنی(با داد)
لارا : اما
ته : خفه شو(با داد بلند تر)
لارا : خاستم مخالفت کنم اما با دید چهرش ترسیدم نتونستم چشماش قرمز شده بود خودشم قرمز شده بود رگای دستو گردنش ورم کرده بود اگه ولش میکردی منو میکشت برای این که گریه نکنم لبو گزیدم انقدر لبمو خوردم که خون اومد مزه خونو حس می‌کرد
کوک : ته بسه اون یه بچس
ته ؛ چه بچه ای ۱۹ سالشه (با داد)
کوک : ته بسه منم میتونم داد بکشم(اروم )
لارا ؛ نمیخوام(با بغض)
ته : از جلو چشمام گمشو (با داد)
کوک : ته سرش داد نکش(با داد)
سوبین : بسه چتونه دختره سکته کرد
هانی ؛ تمومش کنین گمشین اتاقتون
لارا : نتونستم تحمل کنم بدو بدو رفتم سمت اتاق درو بستم رفتم گوشه اتاق نشستمو گریه کردم
هانی : لارا بدو بدو رفت اتاق
هانی: لارا صبرکن
کوک : ته دیگه سرش داد نکش
ته : به توچه نکنه عاشقشی
کوک : نمیدونم چی شد کنترلمو از دست دادمو یه مشت به تهیونگ زدم
کوک؛ حرف دهنتو بفهم
ته ؛ واو پسر دمت گرم اینجوری پشتمی (با لحن سرد که یهو اونم یه مشت به کوک زد)
هانی : جیغ بسه (با گریه)
سوبین : بسههههههه(با دادو گریه)
لارا : دیدم صدای جیغ و داد میاد همش
دیدگاه ها (۳)

آبنبات تلخ فصل دوم Part:57

آبنبات تلخ

سلامعشقای دلم با تاخیر عیدتون رو تبریک میگم شما بهترین کسایی...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط