عشق در هنر پارت 5
عشق در هنر پارت 5
رفتم سمت کمپانی وقتی رسیدم اون پسر با 6 تا پسر دیگه آمدن سمتم ولی قصد بی احترامی نداشتن
داشتن خودشون رو کامل معرفی میکردن شوگا بهم گفت هفته آینده پخش هست و من این رو میدونستم خب تموم شد رفتم دوباره سمت پارک و طراحی کردم واسه خودم
تایمر گذاشتم و شروع کردم دیدم داره باران میاد و.. ولی روی من قطره آبی چکیده نشده بالا رو نگاه کردم
یک پسر از همون پسر ها بود همونی که باید براش لباس میدوختم یعنی طراحی میکردم ش.. شوگا
خب کنارم نشست از نگاه های خیره اش میشد فهمید از طراحی هام خوشش آمده تایمر به صدا در آمد و..،.
_با کسی قرار داری؟
+آره
_با کی؟؟
+دوست...چرا باید جواب بدم ببخشید اما باید برم
شوگا ویو
چرا این سؤال رو پرسیدم وقتی رفت سمت کمپانی دنبالش کردم قرار بود با بچه ها بریم بار پس باید میرفتم 25 طراحی تحویل داد و رفتیم سمت ماشین ها ساعت
4 بود و ما 6 قرار داشتیم دیدم ا.ت یک خداحافظی کرد و به سمت ماشینش رفت و با گوشی صحبت میکرد منم رفتم خونه خسته بودم تا ساعت 5 خوابیدم بیدار شدم بعدش رفتم حموم
20 دقیقه هم داخل حموم بودم آمدم بیرون یک لباس پوشیدم و رفتم سمت ماشین و رسیدم بار دقیق ساعت 6 بود رفتم با بچه ها وارد بار شدیم ویسکی با شراب
سفارش دادیم و داشتیم میخوردیم که دو تا دختر وارد شدن یکیشون خیلی خوشگل بود و با آن چشمای طوسیش وای صبر کن ان نه... ا.. اون
رفتم سمت کمپانی وقتی رسیدم اون پسر با 6 تا پسر دیگه آمدن سمتم ولی قصد بی احترامی نداشتن
داشتن خودشون رو کامل معرفی میکردن شوگا بهم گفت هفته آینده پخش هست و من این رو میدونستم خب تموم شد رفتم دوباره سمت پارک و طراحی کردم واسه خودم
تایمر گذاشتم و شروع کردم دیدم داره باران میاد و.. ولی روی من قطره آبی چکیده نشده بالا رو نگاه کردم
یک پسر از همون پسر ها بود همونی که باید براش لباس میدوختم یعنی طراحی میکردم ش.. شوگا
خب کنارم نشست از نگاه های خیره اش میشد فهمید از طراحی هام خوشش آمده تایمر به صدا در آمد و..،.
_با کسی قرار داری؟
+آره
_با کی؟؟
+دوست...چرا باید جواب بدم ببخشید اما باید برم
شوگا ویو
چرا این سؤال رو پرسیدم وقتی رفت سمت کمپانی دنبالش کردم قرار بود با بچه ها بریم بار پس باید میرفتم 25 طراحی تحویل داد و رفتیم سمت ماشین ها ساعت
4 بود و ما 6 قرار داشتیم دیدم ا.ت یک خداحافظی کرد و به سمت ماشینش رفت و با گوشی صحبت میکرد منم رفتم خونه خسته بودم تا ساعت 5 خوابیدم بیدار شدم بعدش رفتم حموم
20 دقیقه هم داخل حموم بودم آمدم بیرون یک لباس پوشیدم و رفتم سمت ماشین و رسیدم بار دقیق ساعت 6 بود رفتم با بچه ها وارد بار شدیم ویسکی با شراب
سفارش دادیم و داشتیم میخوردیم که دو تا دختر وارد شدن یکیشون خیلی خوشگل بود و با آن چشمای طوسیش وای صبر کن ان نه... ا.. اون
۴.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.