نگهبان جنگل
نگهبان جنگل
پارت ۱۱
جین:بهت میگم برو بچه دیگه داره دیر میشه.
مینا: نه من بدون تو جایی نمیرم.
جین:بهتره منو بیشتر از قبل به خودت وابسته نکنی کوچولو.
مینا: تو ... تو چت شد ی لحظه.
جین:دلم نمیخواد اتفاقیکه برای سویا افتاد برای توعم بیوفته.
مینا: سویا کیه دیگه؟
جین:به تو ربطی نداره.
مینا:هعی منو ببین کجا داری میری.... جین .... جین.
جین:بهت گفتم برو(داد)
مینا:نمیرم .. تورو تنها نمیزارم.
جین:اگه الان از اینجا نری دیگه هیچوقت از اینجا نمیری.
مینا: ینی چی؟
جین:دوست داری بشی الهه جنگل جنوبی؟
مینا:منظورت چیه؟
جین:من قبلا پادشاه جنگل شمالی بودم ولی وقتی عاشق ی انسان شدم مردم اونجا اون دختر رو کشتن و هر روز برای من دردسر درست میکردن.
مینا:این چه ربطی به من داره؟
جین:اون ادم رو دیدی اون آمده بود من رو بکشه ولی هر دفعه شکست میخوره و برمیگرده اون از آدمای جنگل شمالی بود ، اگه ادمای جنگل جنوبی اینطور باشن چی؟ من نمیخوام برات اتفاقی بیوفته.
مینا: جین تو داری چی میگی..... تو توی همین چن ساعت عاشقم شدی؟
جین:نه بحث همین چند ساعت نیست، بحث موقعی هست که داشتم اطراف اون خونه ها پرسه میزدم و تورو دیدم که ناراحت توی اتاقت نشستی و داری گریه میکنی.
مینا:چی؟ تو اونموقع اونجا بودی؟
جین: اره بودم، اون خرگوشی که اونروز درمان کردی من بودم. من آمده بودم تا نگاهت کنم ودی وقتی دیدم داری میای سمت جنگل خواستم فرار کنم که پام به شاخه ای خیلی تیز گیر کرد و اون شد حال و روزم.
مینا:چی؟ تو ینی....
جین: اره من انسان نیستم ، ولی تو حاضری با کسی که انسان نیست ۴۵۸ سال سن داره ازدواج کنی و اون مرد همه چیزش رو برات فراهم کنه؟(اشک)
مینا:اما .....
جین:فقط ازت ی جواب میخوام ، اره یا نه؟
مینا:.... اره
از زبان لیلیث
جین به سمت مینا دوید و بغلش کرد بعد از ۱۰۰ سال دوباره عاشق شد و مهر اون دختر بر دلش افتاد.
مینا:اره دیگه خانوم موشه من و بابات اینجوری باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
لورا: هیییییی ینی بابایی آدم نیست؟(لحن بچگونه)
مینا: نه خوشگلم.
لورا: ینی منم آدم نیستم؟
مینا: چرا شمام تا ۱۸ سالگیت آدمی ولی وقتی به ۱۸ سالگی رسیدی مث بابا ی پادشاه میشی ولی ا ز نوع ملکش.
لورا: اخجوننننننننن پس خودا کنه من زودتر ۱۸ شالم بشه(:
مینا:ای خدا دختر خوشگلم.
تصویر ۲ لورا
تصویر ۳ لباس مینا توی این پارت
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه هم رسید توهم لایک و کامنت یادت نره
پارت ۱۱
جین:بهت میگم برو بچه دیگه داره دیر میشه.
مینا: نه من بدون تو جایی نمیرم.
جین:بهتره منو بیشتر از قبل به خودت وابسته نکنی کوچولو.
مینا: تو ... تو چت شد ی لحظه.
جین:دلم نمیخواد اتفاقیکه برای سویا افتاد برای توعم بیوفته.
مینا: سویا کیه دیگه؟
جین:به تو ربطی نداره.
مینا:هعی منو ببین کجا داری میری.... جین .... جین.
جین:بهت گفتم برو(داد)
مینا:نمیرم .. تورو تنها نمیزارم.
جین:اگه الان از اینجا نری دیگه هیچوقت از اینجا نمیری.
مینا: ینی چی؟
جین:دوست داری بشی الهه جنگل جنوبی؟
مینا:منظورت چیه؟
جین:من قبلا پادشاه جنگل شمالی بودم ولی وقتی عاشق ی انسان شدم مردم اونجا اون دختر رو کشتن و هر روز برای من دردسر درست میکردن.
مینا:این چه ربطی به من داره؟
جین:اون ادم رو دیدی اون آمده بود من رو بکشه ولی هر دفعه شکست میخوره و برمیگرده اون از آدمای جنگل شمالی بود ، اگه ادمای جنگل جنوبی اینطور باشن چی؟ من نمیخوام برات اتفاقی بیوفته.
مینا: جین تو داری چی میگی..... تو توی همین چن ساعت عاشقم شدی؟
جین:نه بحث همین چند ساعت نیست، بحث موقعی هست که داشتم اطراف اون خونه ها پرسه میزدم و تورو دیدم که ناراحت توی اتاقت نشستی و داری گریه میکنی.
مینا:چی؟ تو اونموقع اونجا بودی؟
جین: اره بودم، اون خرگوشی که اونروز درمان کردی من بودم. من آمده بودم تا نگاهت کنم ودی وقتی دیدم داری میای سمت جنگل خواستم فرار کنم که پام به شاخه ای خیلی تیز گیر کرد و اون شد حال و روزم.
مینا:چی؟ تو ینی....
جین: اره من انسان نیستم ، ولی تو حاضری با کسی که انسان نیست ۴۵۸ سال سن داره ازدواج کنی و اون مرد همه چیزش رو برات فراهم کنه؟(اشک)
مینا:اما .....
جین:فقط ازت ی جواب میخوام ، اره یا نه؟
مینا:.... اره
از زبان لیلیث
جین به سمت مینا دوید و بغلش کرد بعد از ۱۰۰ سال دوباره عاشق شد و مهر اون دختر بر دلش افتاد.
مینا:اره دیگه خانوم موشه من و بابات اینجوری باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
لورا: هیییییی ینی بابایی آدم نیست؟(لحن بچگونه)
مینا: نه خوشگلم.
لورا: ینی منم آدم نیستم؟
مینا: چرا شمام تا ۱۸ سالگیت آدمی ولی وقتی به ۱۸ سالگی رسیدی مث بابا ی پادشاه میشی ولی ا ز نوع ملکش.
لورا: اخجوننننننننن پس خودا کنه من زودتر ۱۸ شالم بشه(:
مینا:ای خدا دختر خوشگلم.
تصویر ۲ لورا
تصویر ۳ لباس مینا توی این پارت
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه هم رسید توهم لایک و کامنت یادت نره
۹.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.