چند پارتی از کوک درخواستی
چند پارتی از کوک *درخواستی*
وقتی دخترتون داداش میخواد
پارت۲
ویو جونگکوک
گو/نه ی میسو رو بو/سیدم که دید اوت با کلی خوراکی اومد و نشست پشمون و گفت
- میسوبسه دیگه اپا رو ول کن بیا خوراکی بخور خوشمل اوما(لبخند)
= اممم...باش(ذوق)(از بغ/ل اپا بلند شدمو رفتم و سمت راسته اوما نشستم چون سمت چپش اپا نشسته بود....شروع کردم به خوردن)
+به ساعت گوشیم یه نگاه انداختم..ساعت۳:۳۶مین بود ....یکی از پ/اهامو اوردم بالا و طرف دیگه ی ا.ت گذاشتمو تو بغلم گرفتمش و دستامو دورش ح/لقه کردم و از پ/شت گر/دنشو بو/سیدم و اروم دم گوشش گفتم) مگه من خوشمل تو نبودم بیب؟!(لبخند و مظلوم)
- (خوراکی تو دستمو کامل خوردم و سرمو به سمتش که پشتم بود برگردوندم و اروم گفتم) هنوزم هستی عشقم فقط میسو....(لبخند)(پرید تو حرفم و بد/نمو بو کشی/د و گفت)
+ میدونم میدونم زندگیم( اروم و لبخند)(کوتاه ل/باشو بو/سیدم و گفتم) من خستم میرم بخوابم....منتظرت هستم زود بیا که خستم...منتظرم نزا....(لبخند خرگوشی)(که میسو با دهن پر اومد نزد/یکمون وبه همراه اینکه با دستاش چشماشو کیوت میما/لوند گفت)
= چی میگین ؟! من خوابم مویاد ...(کیوت)
- (بلند شدمو میسو رو بغل کردمو تا ببرمش تو اتاقش و بخوابونمش که کوکی که بعد من بلند شده بود اومد سمتم و گو/نمو بو/سید و گفت)
+ دیگه منتظرم نزار قشنگم ...زود بیا پیشم بیبی(لبخند)
- باشه عشقم میسو رو میخوابونم میام(لبخند)
+ (با لبخندی جوابشو دادم و رفتم تو اتا/قمون و خودمو رو تخ/ت انداختم و سعی کردم کمی استراحت کنم ولی من مع/تاد بوی ت/ن بیبیمم نمیتونم بدون اون بخوا/بم....بعد چند مین باصدای در اتا/قمون چشمامو باز کردم...ا.ت بود )
-(بعد از خوابوندن میسو رفتم تو ا/تاقمون...که با ورود من چشماشو باز کرد لبخندی زدمو درو بستمو و چراغارو خاموش کردم و چراغ خوابو روشن کردم و نگاهی به ددی کردم که دیدم دستاشو باز کرده.. منم سریع مهامو باز کردمو رفتم تو بغ/لش و تو چشماش نگاش کردم و گفتم) خیلی دوستت دارم ددی(لبخند کیوت)
+ (بوی ت/نشو به ریه هام برای بار هزارم هدیه دادم و م/کی از ل/باش گرفتم زیر لب گفتم)ولی من عاشقتم بیبی گرلم( و بیشتر به خودم فش/ردمش و خوا/بیدیم)
- (..بیدار شدم ...ساعت۷شب بود..ددی هنوز خواب بود گو/نشو بو/سیدمو بلند شدم و رفتم سمت اتاق میسو ...دیدم بیداره داره با تبلتش فیلم میبینه....تا منو دید اومد سمتم بغلم کرد و گفت)
= اوما جونم من خیلی وقته بیدالم ولی تو و اپا خواب بودین منم باب اسفنجی میدیم تا بیدار بشین الانم خیلی گشنمه(کیوت و بچه گونه)
- (بغلش کردمو گونشو بو/سیدم) فداتشم قشنگم الان میرم که دیگه شام درست کنم(لبخند)
=باش اوما جونم منتظرم (لبخند)(رفتم باز فیلم نگاه کردم)
- (رفتم و شروع کردم به شام درست کردن....)
+(بیدار شدم دیدم ا. نیس....ساعت۹ربع کم بود...بلند شدم و به صورتم اب زدم و زنگ زدم به مامانم و بهش گفتم امشب میسو رو میبرم خونشون اونم خوشحال شد و گفت که به دوست میسو که خونشون کنار خونه ی مامانمه میگه تا بیاد خونشونو با میسو بازی کنه....بعد صحبتم با مامانم رفتم تو اشپز خونه دیدم میسو داره با ا.ت میزو میچینه....رفتم و کمکشون کردم ....دور میز نشستیم که ا.ت گفت)
- خوب خوابیدی نفسم؟(لبخند)
+با وجود تو اره زندگیم(لبخند)....(شروع کردیم غذا خوردن مابین غذا خوردن رو به میسو گفتم) گوگولیه ی اپا...با مامانبزرگت حرف زدم گفت باشه....تازه گفت به دوستت هم میگه بره خونشون تا باهم بازی کنید(لبخند)
= واقعا؟ میشه همین الان بریم اپا جونم؟!(ذوق)
+اره ٬غذا تو بخور قشنگم ٬بعدشم اماده شو بعد منم اماده میشم بعد میبرمت(لبخند)
- وایسا..کجا عزیزم؟!(گیج)
+ هیچی زندگیم ..میسو خواست بره خونه مامانم اینا...اوه ببخشید باید بهت میگفتم(لبخند)
- نه نه نه اشکال نداره من فقط نمیخوام اوما جون اذیت بشه(لبخند)
+(چشمکی به میسو زدمو بعد اماده شدن منو میسو رفتم و رسوندمش انقد ا.ت گفت تند نرون که جرعت تند روندن رو هم نداشتم....با میسو خدافظی کردم و برگشتم خونه که....
تا پارت بعد حمایت: )
وقتی دخترتون داداش میخواد
پارت۲
ویو جونگکوک
گو/نه ی میسو رو بو/سیدم که دید اوت با کلی خوراکی اومد و نشست پشمون و گفت
- میسوبسه دیگه اپا رو ول کن بیا خوراکی بخور خوشمل اوما(لبخند)
= اممم...باش(ذوق)(از بغ/ل اپا بلند شدمو رفتم و سمت راسته اوما نشستم چون سمت چپش اپا نشسته بود....شروع کردم به خوردن)
+به ساعت گوشیم یه نگاه انداختم..ساعت۳:۳۶مین بود ....یکی از پ/اهامو اوردم بالا و طرف دیگه ی ا.ت گذاشتمو تو بغلم گرفتمش و دستامو دورش ح/لقه کردم و از پ/شت گر/دنشو بو/سیدم و اروم دم گوشش گفتم) مگه من خوشمل تو نبودم بیب؟!(لبخند و مظلوم)
- (خوراکی تو دستمو کامل خوردم و سرمو به سمتش که پشتم بود برگردوندم و اروم گفتم) هنوزم هستی عشقم فقط میسو....(لبخند)(پرید تو حرفم و بد/نمو بو کشی/د و گفت)
+ میدونم میدونم زندگیم( اروم و لبخند)(کوتاه ل/باشو بو/سیدم و گفتم) من خستم میرم بخوابم....منتظرت هستم زود بیا که خستم...منتظرم نزا....(لبخند خرگوشی)(که میسو با دهن پر اومد نزد/یکمون وبه همراه اینکه با دستاش چشماشو کیوت میما/لوند گفت)
= چی میگین ؟! من خوابم مویاد ...(کیوت)
- (بلند شدمو میسو رو بغل کردمو تا ببرمش تو اتاقش و بخوابونمش که کوکی که بعد من بلند شده بود اومد سمتم و گو/نمو بو/سید و گفت)
+ دیگه منتظرم نزار قشنگم ...زود بیا پیشم بیبی(لبخند)
- باشه عشقم میسو رو میخوابونم میام(لبخند)
+ (با لبخندی جوابشو دادم و رفتم تو اتا/قمون و خودمو رو تخ/ت انداختم و سعی کردم کمی استراحت کنم ولی من مع/تاد بوی ت/ن بیبیمم نمیتونم بدون اون بخوا/بم....بعد چند مین باصدای در اتا/قمون چشمامو باز کردم...ا.ت بود )
-(بعد از خوابوندن میسو رفتم تو ا/تاقمون...که با ورود من چشماشو باز کرد لبخندی زدمو درو بستمو و چراغارو خاموش کردم و چراغ خوابو روشن کردم و نگاهی به ددی کردم که دیدم دستاشو باز کرده.. منم سریع مهامو باز کردمو رفتم تو بغ/لش و تو چشماش نگاش کردم و گفتم) خیلی دوستت دارم ددی(لبخند کیوت)
+ (بوی ت/نشو به ریه هام برای بار هزارم هدیه دادم و م/کی از ل/باش گرفتم زیر لب گفتم)ولی من عاشقتم بیبی گرلم( و بیشتر به خودم فش/ردمش و خوا/بیدیم)
- (..بیدار شدم ...ساعت۷شب بود..ددی هنوز خواب بود گو/نشو بو/سیدمو بلند شدم و رفتم سمت اتاق میسو ...دیدم بیداره داره با تبلتش فیلم میبینه....تا منو دید اومد سمتم بغلم کرد و گفت)
= اوما جونم من خیلی وقته بیدالم ولی تو و اپا خواب بودین منم باب اسفنجی میدیم تا بیدار بشین الانم خیلی گشنمه(کیوت و بچه گونه)
- (بغلش کردمو گونشو بو/سیدم) فداتشم قشنگم الان میرم که دیگه شام درست کنم(لبخند)
=باش اوما جونم منتظرم (لبخند)(رفتم باز فیلم نگاه کردم)
- (رفتم و شروع کردم به شام درست کردن....)
+(بیدار شدم دیدم ا. نیس....ساعت۹ربع کم بود...بلند شدم و به صورتم اب زدم و زنگ زدم به مامانم و بهش گفتم امشب میسو رو میبرم خونشون اونم خوشحال شد و گفت که به دوست میسو که خونشون کنار خونه ی مامانمه میگه تا بیاد خونشونو با میسو بازی کنه....بعد صحبتم با مامانم رفتم تو اشپز خونه دیدم میسو داره با ا.ت میزو میچینه....رفتم و کمکشون کردم ....دور میز نشستیم که ا.ت گفت)
- خوب خوابیدی نفسم؟(لبخند)
+با وجود تو اره زندگیم(لبخند)....(شروع کردیم غذا خوردن مابین غذا خوردن رو به میسو گفتم) گوگولیه ی اپا...با مامانبزرگت حرف زدم گفت باشه....تازه گفت به دوستت هم میگه بره خونشون تا باهم بازی کنید(لبخند)
= واقعا؟ میشه همین الان بریم اپا جونم؟!(ذوق)
+اره ٬غذا تو بخور قشنگم ٬بعدشم اماده شو بعد منم اماده میشم بعد میبرمت(لبخند)
- وایسا..کجا عزیزم؟!(گیج)
+ هیچی زندگیم ..میسو خواست بره خونه مامانم اینا...اوه ببخشید باید بهت میگفتم(لبخند)
- نه نه نه اشکال نداره من فقط نمیخوام اوما جون اذیت بشه(لبخند)
+(چشمکی به میسو زدمو بعد اماده شدن منو میسو رفتم و رسوندمش انقد ا.ت گفت تند نرون که جرعت تند روندن رو هم نداشتم....با میسو خدافظی کردم و برگشتم خونه که....
تا پارت بعد حمایت: )
- ۵.۱k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط