Emad Talebzadeh

864
Emad Talebzadeh .
...
.
از اون روزی که این قصه تموم شد،
چقد تنهایی و سختی کشیدم. . .
به جرم اینکه عاشق تو بودم،
نمیدونی چه حرفایی شنیدم
نمیدونی چجوری صبح کردم
بدون تو شبای بی چراغو
دلم میخواد فراموشی بگیرم
شاید یادم بره این اتفاقو
هر راهی که میشد امتحان کردم،
دنیامو ازت جدا کنم اما. . .
هر جا رو نگاه میکنم دارم،
ازتو خاطره اندازه ی دنیا
هر چی با خودم میجنگم،
انگاری تصویرت برام پر رنگتر میشه
این راهه که به پایانش رسید،
اما هر روز دلم برات تنگتر میشه
.
.
#تنهایی #عماد_طالب_زاده
دیدگاه ها (۱)

خب دستِ کم گلدانِ عطری هست ... قربانِ دستِ اطلسی هایم. . .او...

865Mohsen Chavoshi .....عمر زندگی کوتاست مثه شعله ی کبریتعمر...

‌خداحافظ! ای با تو من در ستیزخداحافظ! ای از تو من در گریزمنِ...

‌فرقی ندارد زودتریا با کمی تأخیرجا می‌گذارد زندگیما را در ای...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط