پارتشصتپنج غریهآشنا

پارت_شصت_پنج #غریه_آشنا
تانیا:
دونگهه رسوندم خونه..
دونگهه:خوشحال شدم اومدی همراهم،بهم خیلی خوشگذشت
+مرسی به منم خیلی خوش گذشت...من برم
-برو عزیزم شبت بخیر خوب بخوابی
+همچنین خداحافظ

وای اصلن ضربان قلبم طبیعی نمیشه،خدا لعنتت کنه دونگهه این چه کاری بودد آخه...من تاحالا خودم پسر بودم بعد این نگا چیکار میکنه....فقط یه چیزی رو نمیفهمم...چرا یه لحظه صورت سهون از جلو چشمم نمیره...اه،خدا....رفتم خوابیدم ک فکر و خیال نکنم
صبح با صدای زنگ مبایلم بیدار شدم کلی گشتم تا پیداش کردم...ئونسو...وا این به من چیکار داره...
+بله
-سلام تانیا جونمم
+سلام عزیزم
سهون:نگا صداش خواب بودی تا الان
+تو ساکت باش سهون
-زنگ زدم مهمونی دعوتت کنم
+مهمونی چی؟
-یه مهمونی یا یه جورایی یه جشن قراره داخل اس ام برگزار بشه به مناسبت سالگرد افتتاح کمپانی،هرکس میتونه یه مهمون دعوت کنه،سهون و دونگهه اومدن پیش من هیچ کدومشون نمیتونن دعوتت کنن میترسن دردسر بشه پس من دعوتت میکنم،میای؟
+چی بگم

صدای سهون اومد:غلط میکنی نیای هااا،چیزی به جز اینکه حتما میام نمیگی
+بازز تو زور گفتیی
دونگهه:این زور میگه ولی من میگم بیا خوشمیگذره
+من با چند نفر دارم حرف میزنم
سهون:سه نفر دیگه خنگگگ نباش
+یعنی تو اصلا تربیت نداری،نگا کیاااا خواننده این مملکت شدن
-عهه دعوا نکنید دیگه،اوپا حرف نزن یه لحظه،تانیا میای؟
+آره میام روز و ساعتش رو بهم بگو پس
-باشه حتما روزش ک فرداست ساعتش هم مشخص شد خبرت میکنم
+باشه مرسی خداحافظ
-خداحافظ


کاری از نویسنده گروه: ‌forough_wolf@ #exo
دیدگاه ها (۲)

#پارت_شصت_شش #غریبه_آشناتانیا:مردم الکی خوشن هااا،مهمونی...ب...

#پارت_شصت_هفتم #غریبه_آشنائونسو:سهون و دونگهه اومدن ازم خواس...

#pic #kai #exo #exo_my_planet

#pic #exo #chen #xiumin #exo_my_planet

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط