پارت شصت شش غریبه آشنا
#پارت_شصت_شش #غریبه_آشنا
تانیا:
مردم الکی خوشن هااا،مهمونی...باید برم لباس مناسب بگیرم...بعد از ظهر میرم...ظهر ساعت 3 یا 4 بود زنگ خونه رو زدن...کیه این موقه روز...جواب دادم...پیک بود...من چیزی سفارش ندادم...رفتم جلو در یه جعبه خیلی بزرگ دستش بود...
+این چیه از طرف کیه
-من اطلاعیی ندارم
+خیلی خب مرسی هزینه اش چقدر میشه
-حساب شده
کی فرستاده اینو آخه...نشستم رو زمین و جعبه رو باز کردم...یه پیراهن خوشگل سرمه ای....چقددد قشنگه...کفش و کیف و لاک ستش و یه گیره سر هم بود...خیلی قشنگن...ته جعبه یه کاغذ دیدم روش نوشته بود:میدونم لباس دخترونه نداری...میدونم بعد از این همه مدت سخته یکم برات تغیرر کنی،این هدیه من رو قبول به عنوان اولین چیزی که کمکت کنه تا بتونی راحت تر از پسش بر بیای...خوشحال میشم با این لباس فردا شب تو جشن ببینمت....امضا لی دونگهه...
وایییی دونگهههه....تو چقد مهربون شدیییی....واییی چه خوش سلیقه هم هستتت...برم یه بار بپوشمشون ببینم چه شکلی میشم...رفتم پوشیدمشون،وایسادم جلو آینه،چقد ذوق کردم برا لباسا،خیلی وقت بود برا چیزی اینحوری ذوق نکرده بودم...بار اول ک دونگهه رو دیدم فک نمیکردم به جایی برسیم با هم که بخواد از تنهایی و فرار از خودم نجاتم بده....
کاری از نویسنده گروه: forough_wolf@ #exo #Gharibeh_ashena
تانیا:
مردم الکی خوشن هااا،مهمونی...باید برم لباس مناسب بگیرم...بعد از ظهر میرم...ظهر ساعت 3 یا 4 بود زنگ خونه رو زدن...کیه این موقه روز...جواب دادم...پیک بود...من چیزی سفارش ندادم...رفتم جلو در یه جعبه خیلی بزرگ دستش بود...
+این چیه از طرف کیه
-من اطلاعیی ندارم
+خیلی خب مرسی هزینه اش چقدر میشه
-حساب شده
کی فرستاده اینو آخه...نشستم رو زمین و جعبه رو باز کردم...یه پیراهن خوشگل سرمه ای....چقددد قشنگه...کفش و کیف و لاک ستش و یه گیره سر هم بود...خیلی قشنگن...ته جعبه یه کاغذ دیدم روش نوشته بود:میدونم لباس دخترونه نداری...میدونم بعد از این همه مدت سخته یکم برات تغیرر کنی،این هدیه من رو قبول به عنوان اولین چیزی که کمکت کنه تا بتونی راحت تر از پسش بر بیای...خوشحال میشم با این لباس فردا شب تو جشن ببینمت....امضا لی دونگهه...
وایییی دونگهههه....تو چقد مهربون شدیییی....واییی چه خوش سلیقه هم هستتت...برم یه بار بپوشمشون ببینم چه شکلی میشم...رفتم پوشیدمشون،وایسادم جلو آینه،چقد ذوق کردم برا لباسا،خیلی وقت بود برا چیزی اینحوری ذوق نکرده بودم...بار اول ک دونگهه رو دیدم فک نمیکردم به جایی برسیم با هم که بخواد از تنهایی و فرار از خودم نجاتم بده....
کاری از نویسنده گروه: forough_wolf@ #exo #Gharibeh_ashena
۵.۲k
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.